کبریاء

لغت نامه دهخدا

کبریاء. [ ک ِ ] ( ع اِمص ) عظمت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بزرگی. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). تجبر. ( اقرب الموارد ). عظمت و ملک. ( لسان العرب ) ( اقرب الموارد ). و قیل : هی عبارة عن کمال الذات و کمال الوجود و لا یوصف بها الا اﷲ تعالی. ( لسان العرب ) ( اقرب الموارد ). کبریا. || بزرگواری.( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 81 ) ( السامی فی الاسامی ). بزرگ منشی. ( منتهی الارب ). و رجوع به کبریا شود.

فرهنگ معین

(کِ ) [ ع . ] (اِ. ) بزرگ منشی ، عظمت .

پیشنهاد کاربران

از مشتقات کبر می باشد و کبیر و عظیم دو صفت باری تعالی ست ولی الله اکبر همیشه و همه جا چه در عالم ملک و چه ملکوت و چه جبروت میتوان به این اسم خوانده شود ولی الله اعظم در عالم ملک و ملکوت جاری ست ، که اسم اعظم است ،

بپرس