کبداء

لغت نامه دهخدا

کبداء. [ ک َ ] ( ع اِ ) میانه آسمان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کبد. کُبَیداء. ( منتهی الارب ). || آسیای دستی. || ( ص ) کمان که قبضه اش کف دست را پر کند. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || زن بزرگ. ( مهذب الاسماء ). || زن ستبرمیان گران رفتار. || ریگ توده بزرگ میانه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس