واژه کبد
معادل ابجد 26
تعداد حروف 3
تلفظ [kabed]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اکباد و کبود] ( زیست شناسی )
مختصات ( کَ بِ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی kabed
الگوی تکیه WS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
این واژه مال قوم سامی اکدی است. خیلی جالب است هندی ها اسم بازی زو ایرانی تغییر دادن اسم کبدی که ریشه ی سامی دارد رو این بازی گذاشتند این هم یک نکته جالب هست.
کَبَد ( إسم ) :وسط ومرکز السماء
کَبَدالأرض = بطنها ودفائنها
کَبِد الإنسان = وسط ومرکز الانسان: جِگر انسان؛ همه دکترها خوب میدانند همه اعضاء بدن انسان تاحدی میشه جاگزین کرد؛ بجز جگر ( ومغز ) ؛ چون کارائیش معادل حداقل هزار کارخانه بالایش وتولید هرمون وانزیم و. . . :
... [مشاهده متن کامل]
لقد خلقنا الانسان فی کَبَد: انسان در مرکز ونصف ( وسط ) آسمان خلق کردیم ( الله عزوجل دستورداد به فرشتهاوستارهاوکره ها. . . )
دانشمندان فضا دلائل وشواهد پیدا کردند دال بر اینکه انسان از فضا اومد ودر زمین خلق نشد. وتنها "آدم فضائی" انسان هست.
واگه به معنی ( مشقّت ) سختگی با این دو آیه در تعارض دارد وبی معنی بماند
"و من اعرض عن ذکری فأنّ له معیشةً ضنکاً"
"و لو أنّ أهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض"
به واژه ضنک مراجعه کنید
با "تکبّد اللبن" �جگر سیاه� ارتباطی ندارد!
ذکر شد به معنی "استقامة" است وانسان با قامه راست خلق شد وخلاف بقیه "حیوانات".
درخت رشد و"استقامة" دارد!
. . .
ادامة دارد
منشاء " عروق ضوارب " از کبد است و درتمام بدن منتشر شده است.
اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
... [مشاهده متن کامل]
gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder : مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس
به نظر من لغت کبد یعنی به معنی دشواری و در میانه قرار گرفتن أست ، و هر دو معنی درست أست و ما در این دنیا در میانه تضادها قرار گرفته ایم ، شب روز ، سیاهی سفیدی، خیر شر ، شیطان پیامبر، و این تضادها دشواری میاورد
واژه یِ " جگر" از واژه یِ اوستاییِ " یاکَر yakar" است. آوایِ " ی" در آغازِ برخی واژگانِ اوستایی با " ج" در پارسیِ کُنونی همپیوند هست؛ بمانندِ " یاتو /جادو" ، "یَشن/جَشن" و. . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
پَسگَشت ( reference ) :
بخشِ 1282 از نبیگِ" فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"
ما انسان را متحرک و بر دو پا افریدیم
سرخ سوار. [ س ُ س َ ] ( اِ مرکب ) سوار قرمزپوش . سواری که لباس او سرخ باشد. || کنایه از جگر است و آن ازجمله آلات اندرونی انسان و حیوانات دیگر باشد و بعربی کبد خوانند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . مرحوم وحید در حاشیه ٔ مخزن الاسرار سرخ سوار را قلب صنوبری حیوانی و لعل قبا را جگر معنی کرده است :
... [مشاهده متن کامل]
سرخ سواری به ادب پیش او
لعل قبایی ظفراندیش او.
نظامی ( مخزن الاسرار چ 3 ص 51 ) .
احتمالا از رنگ کبود فارسی گرفته شده
جگر . . .
سلام منبع فرهنگ معین و برداشت شخصی صرفا . . برای توضیح ایه کبد . خب سه کلمه اصلی ایه یک خلقنا ب معنی از نیستی به وجود اوردن . دو انسان کاملترین مغز ، ایستاده، ابراز احساس و افکار، اخت شدن ، اوج تاریکی
... [مشاهده متن کامل] و وحشیت. . . سه فی کبد ک فی یعنی در و یکی از معانی کبد نیز یعنی میانه برداشت شخصیم شده عصاره. معانی کبد عبارتند از رنج. افسوس . بیماری . کار. تلاش. زحمت . درد. ازردگی. بیماری زحمت . اندوه . مشقت . و همچنین معانی استوار . استقامت . و ایستاده و کمر راست. نتیجه اینکه ما عصاره تمام مشکلات و سختی ها و همه معانی کبد هستیم یعنی هیچ چیز ب جز خالق قوی تر و جلودار ما نیست . ب یک شرط ک طغیان نکنیم . مثل اب ک ب دمای نود و نه درجه میرسه از همه قوی تره ولی وقتی از حد گذشت و ب صد درجه رسید تبخیر میشه. فکر کنیم خیلی ایه انگیزشی هست . ما اگر در سختی ها و مشکلات پایداری کنیم و طغیان نکنیم بین همــــــه موجوات شناخته شده نفر اولیم و در صورت طغیان یا همون از حد خارج شدن موجود اخر از نظر ارزش. ببخشید زیاد شد وسلام
کبد یکی ازعضو های مهم توی بدن هست که توی قران هم اونده
بچهها طفه به پیشنهاد من رای بدید ممنون میشم
( کبد ) به معنای عضوی در بدن و معنای سختی و مشقت را هم می دهد و وجه اشتراک کبد به معنای عضو و کبد به معنای سختی این است چون درد کبد یکی از دردهای سخت بدن است. و تعبیر قرآن که می فرماید لقد خلقنا الانسان
... [مشاهده متن کامل] فی کبد برای انسان منظور قرار گرفتن انسان در سختی ها و مشکلات است. مثلا برای دریافت مدرک دیپلم سالیان زیادی از خواب بیدار و سرما و گرما و غیره را تحمل و به مدرسه میریم تا مدرک دیپلم را بگیریم و موارد بسیار زیادی از این قبیل.
به عقل اینجانب معنای زندان خوب معنایی است زیرا انسان از بدو تولد باید از زندان های مختلف عبور کند تا آماده گردد برای جانشینی خداوند زندان های موجود شاید زیادتر باشد ازندان هایی که من می شناسم:1 - زندان
... [مشاهده متن کامل] خوشتن 2 - زندان جامعه 3 - زندان طبیعت4 - زندان تاریخ 5 - زندان مامور یا زندان فرشتگان الاهی 6 - زندان اجنه زیرا در زندان است که انسان مودب می شود وامر ونهی های الاهی را می آموزد.
کَبَد
میان دو چیز ، میانه
میانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)