کباب شدن. [ ک َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بریان شدن گوشت بر آتش. || سوختن. متأثر شدن. سخت متألم شدن از دردی : سرو سعادت ازتف خذلان زگال گشت و اکنون بر آن زگال جگرها کباب شد.
خاقانی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - بصورت کباب در آمدن . ۲ - بریان و سوخته شدن . یا کباب شدن دل . متاثر شدن .