کاکوی
لغت نامه دهخدا
کاکوی.( اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه شهرستان سنندج واقع در 40 هزارگزی جنوب باختر قروه ، کنار راه فرعی قروه به سنقر واقع و زمین آن کوهستانی و هوای آن سردسیر است. 450 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه است محصولاتش غلات و لبنیات و توتون و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است. در دو محل و بفاصله یک کیلومتر بنام کاکوی بالا و کاکوی پائین نامیده میشود. بالا جزء دهستان ییلاق و پایین جزء اسفندآباد است تعداد سکنه پایین 260 تن است از صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی معمول است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) برادر
دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه شهرستان سنندج
دانشنامه آزاد فارسی
کاکُوی
(یا: کَرکُوی) در شاهنامۀ فردوسی، دلاوری تازی و نبیرۀ ضحّاک که در مأموریت قارَن در آلان دِژ، به حمایت از سَلم و تور، با سپاه منوچهر جنگید و چند تن از دلاوران ایرانی را از پای درآورد. پس از کشته شدن تور، با این که سلم تنها مانده بود، به پشت گرمی کاکوی رأی به ادامۀ جنگ داد. کاکوی ، که دژ هوخت گَنگ را در تصرف خود داشت ، در پیکار با منوچهر او را به تیغ خود کشت .
(یا: کَرکُوی) در شاهنامۀ فردوسی، دلاوری تازی و نبیرۀ ضحّاک که در مأموریت قارَن در آلان دِژ، به حمایت از سَلم و تور، با سپاه منوچهر جنگید و چند تن از دلاوران ایرانی را از پای درآورد. پس از کشته شدن تور، با این که سلم تنها مانده بود، به پشت گرمی کاکوی رأی به ادامۀ جنگ داد. کاکوی ، که دژ هوخت گَنگ را در تصرف خود داشت ، در پیکار با منوچهر او را به تیغ خود کشت .
wikijoo: کاکوی
پیشنهاد کاربران
کاکوی: دکتر کزازی در مورد واژه ی " کاکوی" می نویسد : ( ( کاکوی که نام نبیره دهاک شمرده شده است واژه ای است در گویشهای بومی در همین ریخت، نیز در ریخت" کاک"، و" کاکه" به معنی دایی به کار برده می شود. از "کاکوی" در آبشخورهای کهن نمود و نشانی نیافته ام ) ) .
... [مشاهده متن کامل]
( ( نبیره ی سپهدار ضحاک بود؛
شنیدم که کاکوی ناپاک بود. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۶. )
:
... [مشاهده متن کامل]
( ( نبیره ی سپهدار ضحاک بود؛
شنیدم که کاکوی ناپاک بود. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۶. )
: