اوکاکورا کاکوزو ( 岡倉 覚三؟, ۱۴فوریه ۱۸۶۲–۲ سپتامبر ۱۹۱۳ ) ( که با نام اوکاکورا تِنشین هم شناخته می شود ) ، یک دانشمند ژاپنی بود که به توسعهٔ هنر در ژاپن کمک کرد. در خارج از ژاپن، او را عمدتاً به خاطر نگارش کتاب چای می شناسند. [ ۱]
اوکاکورا که در یوکوهاما و از پدر و مادری که اهل فوکویی بودند متولد شد، انگلیسی را در حالی آموخت که در مدرسه ای با مدیریت یک مبلغ مسیحی به اسم دکتر کورتیس هپبورن درس می خواند. در ۱۵ سالگی وارد دانشگاه امپریال توکیو شد، جایی که برای اولین بار استاد ارنست فنلووزا که در دانشگاه هاروارد درس خوانده بود را ملاقات و تحت نظر او مشغول تحصیل شد. در سال ۱۸۸۹، اوکاکورا مجلهٔ Kokka را همراه چند تن دیگر تأسیس کرد. [ ۲] در سال 1887[ ۳] او یکی از بنیانگذاران اصلی دانشکده هنرهای زیبا توکیو ( 東京 美術 学校Tōkyō Bijutsu Gakk ) بود، و یک سال بعد رئیس آن دانشکده شد، اگرچه او بعداً در یک درگیری اداری از دانشکده اخراج شد. بعداً او مؤسسه هنری ژاپن را همراه با هاشیموتو گاهو و یوکویاما تایکان تأسیس کرد. وی در سال ۱۹۰۴ توسط ویلیام استورفیس بیگلو به موزه هنرهای زیبا در بوستون دعوت شد و در سال ۱۹۱۰ به عنوان اولین رئیس بخش هنرهای آسیا انتخاب شد.
اوکاکورا یک شهرنشین والامقام بود که خودش را یک نفس بین المللی می دانست. در دوره میجی، او اولین رئیس دانشکده هنرهای زیبای توکیو ( که بعداً با مدرسه موسیقی توکیو ادغام شد تا دانشگاه فعلی هنرهای توکیو را تشکیل بدهد ) بود. او تمام آثار اصلی خود را به زبان انگلیسی نوشت. اواکاکورا در مورد هنر سنتی ژاپن تحقیق کرد و به اروپا، آمریکا، چین و هند سفر کرد. او با تأکید بر اهمیت فرهنگ آسیا برای دنیای مدرن، تلاش کرد تا نفوذ خود را به عرصه های هنر و ادبیات که در زمان خود تا حد زیادی تحت تسلط فرهنگ غربی بود، گسترش دهد. [ ۴]
کتابی که او در سال ۱۹۰۳ در مورد تاریخ هنری و فرهنگی آسیا با عنوان "ایده آل های شرق با ارجاع ویژه به هنر ژاپن" نوشت و در آستانه جنگ روسو - ژاپن منتشر شد، به خاطر پاراگراف اولیه اش معروف است که در آن وحدت معنوی را در سراسر آسیا می بیند و معقتد است که همین امر است که آسیا را از غرب متمایز می کند:
آسیا سرزمینی واحد است. هیمالیا هم فقط برای این آنجاست که بر تمایز دو تمدنِ قدرتمند صحه بگذارد: چینی ها با آن جمع گراییِ کنفسیوسی شان و هندی ها با آن فردگراییِ هندویی شان. اما این مانع رفیعِ برف زده هم نمی تواند حتی برای لحظه ای، آن عشقِ عظیمی را که این دو تمدن به وجود مطلق و جهان شمول دارند از هم بگسلد. اصلاً ماترک فکریِ مشترکِ تمام نژادهای آسیایی همین است؛ آنها قدرت زایش مذاهب بزرگ دنیا را از همین عشق به دست آورده اند. به این ترتیب است که آسیایی ها از مردمانِ بحریِ مدیترانه و بالتیک که عاشقِ زندگی با 'وجود خاص و جزئی' هستند و به دنبال معنی - و نه هدفِ - زندگی هستند، متمایز می شوند. [ ۵] [ ۶]


این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاوکاکورا که در یوکوهاما و از پدر و مادری که اهل فوکویی بودند متولد شد، انگلیسی را در حالی آموخت که در مدرسه ای با مدیریت یک مبلغ مسیحی به اسم دکتر کورتیس هپبورن درس می خواند. در ۱۵ سالگی وارد دانشگاه امپریال توکیو شد، جایی که برای اولین بار استاد ارنست فنلووزا که در دانشگاه هاروارد درس خوانده بود را ملاقات و تحت نظر او مشغول تحصیل شد. در سال ۱۸۸۹، اوکاکورا مجلهٔ Kokka را همراه چند تن دیگر تأسیس کرد. [ ۲] در سال 1887[ ۳] او یکی از بنیانگذاران اصلی دانشکده هنرهای زیبا توکیو ( 東京 美術 学校Tōkyō Bijutsu Gakk ) بود، و یک سال بعد رئیس آن دانشکده شد، اگرچه او بعداً در یک درگیری اداری از دانشکده اخراج شد. بعداً او مؤسسه هنری ژاپن را همراه با هاشیموتو گاهو و یوکویاما تایکان تأسیس کرد. وی در سال ۱۹۰۴ توسط ویلیام استورفیس بیگلو به موزه هنرهای زیبا در بوستون دعوت شد و در سال ۱۹۱۰ به عنوان اولین رئیس بخش هنرهای آسیا انتخاب شد.
اوکاکورا یک شهرنشین والامقام بود که خودش را یک نفس بین المللی می دانست. در دوره میجی، او اولین رئیس دانشکده هنرهای زیبای توکیو ( که بعداً با مدرسه موسیقی توکیو ادغام شد تا دانشگاه فعلی هنرهای توکیو را تشکیل بدهد ) بود. او تمام آثار اصلی خود را به زبان انگلیسی نوشت. اواکاکورا در مورد هنر سنتی ژاپن تحقیق کرد و به اروپا، آمریکا، چین و هند سفر کرد. او با تأکید بر اهمیت فرهنگ آسیا برای دنیای مدرن، تلاش کرد تا نفوذ خود را به عرصه های هنر و ادبیات که در زمان خود تا حد زیادی تحت تسلط فرهنگ غربی بود، گسترش دهد. [ ۴]
کتابی که او در سال ۱۹۰۳ در مورد تاریخ هنری و فرهنگی آسیا با عنوان "ایده آل های شرق با ارجاع ویژه به هنر ژاپن" نوشت و در آستانه جنگ روسو - ژاپن منتشر شد، به خاطر پاراگراف اولیه اش معروف است که در آن وحدت معنوی را در سراسر آسیا می بیند و معقتد است که همین امر است که آسیا را از غرب متمایز می کند:
آسیا سرزمینی واحد است. هیمالیا هم فقط برای این آنجاست که بر تمایز دو تمدنِ قدرتمند صحه بگذارد: چینی ها با آن جمع گراییِ کنفسیوسی شان و هندی ها با آن فردگراییِ هندویی شان. اما این مانع رفیعِ برف زده هم نمی تواند حتی برای لحظه ای، آن عشقِ عظیمی را که این دو تمدن به وجود مطلق و جهان شمول دارند از هم بگسلد. اصلاً ماترک فکریِ مشترکِ تمام نژادهای آسیایی همین است؛ آنها قدرت زایش مذاهب بزرگ دنیا را از همین عشق به دست آورده اند. به این ترتیب است که آسیایی ها از مردمانِ بحریِ مدیترانه و بالتیک که عاشقِ زندگی با 'وجود خاص و جزئی' هستند و به دنبال معنی - و نه هدفِ - زندگی هستند، متمایز می شوند. [ ۵] [ ۶]



wiki: کاکوزو اوکاکورا