اکنون سور است و مردم آید بسیار
کار شگرف است و صحن ساخته کاچار.
نجیبی.
تا میان بسته اند پیش امیردر تک و تاز کار و کاچارند.
ناصرخسرو.
نگه کن شگفتی بمستان بستان که هریک چه بازار و کاچار دارد!
ناصرخسرو.
اصل جنبش چرا نگوئی چیست ؟چون نجوئی که این چه کاچار است ؟
ناصرخسرو.
در طلب آنچه نیاید بدست زیر و زبر کردی کاچار خویش.
ناصرخسرو.
این دیو هزیمتی است زینجادرمنگر تو بدانکه ساخت کاچاری.
ناصرخسرو ( دیوان ص 469 ).
و رجوع به کاچال شود.