مرد را کرد گردن و سر و پشت
سر بسر کوفته بکاچ و بمشت.
عنصری.
ز انتقام شیخ ابواسحاق رفت از جهان ظلم و تعدی خورده کاچ.
شمس فخری.
|| درخت صنوبر را نیز گویند. ( رشیدی ) : از تف محنت دل اعدای او
شاخ شاخ آمد بسان بار کاچ.
شمس فخری.
نیز رجوع به کاج شود.کاچ. ( اِخ ) نام ناحیتی به هندوستان که از نهر جَکش مشروب گردد. ( ماللهند بیرونی ص 131 ).