کاپوک

لغت نامه دهخدا

کاپوک. ( اِ ) کابوک. جای مرغ خانگی و کبوتر بود :
چون بچه کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد موی و شدش مویگان زرد
کاپوک را نشاید و شاخ آرزو کند
وز شاخ سوی بام شود بازگرد گرد.
ابوشکور ( از لغت فرس اسدی نسخه نخجوانی ).
مؤلف فرهنگ نظام در ذیل لغت «کابوک » آرد: از کتاب نصاب محمدیه چنین برمی آید که کابوک بمعنی مطلق زنبیل هم هست که گوید، مصراع :
زنبیل و یارق ، کاپوک و یاره.
و در نسخه خطی قدیم که نزدمن است با «پ » ( فارسی ) نوشته شده. رجوع به کابوک شود.

فرهنگ فارسی

جای مرغ خانگی و کبوتر بود

دانشنامه آزاد فارسی

کاپوک (kapok)
تارهای اطراف دانۀ بعضی از درختان، مخصوصاً دانۀ درخت پنجه (Bombax ceiba)، در هند و مالزی و دانۀ درخت Ceiba pentandra، که در مناطق گرمسیری امریکا می روید. این الیاف برای ساخت بالش و لحاف به کار می روند و ماده ای عالی برای عایق کردن اند. از روغن دانۀ این گیاهان نیز برای تهیۀ غذا و صابون استفاده می کنند. درخت پنجه در اهواز و آبادان کاشته شده است.

پیشنهاد کاربران

کاپوک؛ درخت پنبه به ارتفاع یک برج ۲۵ طبقه که الیافی سبک تر از پر و روغنی گران تر از طلا تولید می کند و داروی دیابت است!
کاپوک یا پنبهٔ جاوه ای ( Ceiba pentandra ) ، درختی عظیم با ارتفاع تا ۷۷ متر، الیافی سبک و مقاوم، روغن گیاهی مفید و نقش مهم در فرهنگ، اساطیر مایا و آیین های سنتی کشور های گرمسیری دارد.
...
[مشاهده متن کامل]