کاوینیدن = مهریه دادن. به عقد درآوردن.
کاوین. ( اِ ) کابین که مهر زنان باشد و آن مبلغی است که در وقت نکاح کردن مقرر کنند. ( برهان ) . صداق. ( یادداشت مؤلف ) : دختر شهنشاه فخرالدوله را از بهر نوح بن منصور بخواستند مبلغ صد هزار دینار کاوین. ( مجمل التواریخ و القصص ) . موسی گفت : من چیزی ندارم که کاوین دهم. شعیب گفت : کاوین او خواهم که تو هشت سال مزدوری کنی. ( تاریخ بلعمی ) .
... [مشاهده متن کامل]
که بی کاوین اگر چه پادشاهی
ز من برنایدت کامی که خواهی.
نظامی.
کاوین. ( اِ ) کابین که مهر زنان باشد و آن مبلغی است که در وقت نکاح کردن مقرر کنند. ( برهان ) . صداق. ( یادداشت مؤلف ) : دختر شهنشاه فخرالدوله را از بهر نوح بن منصور بخواستند مبلغ صد هزار دینار کاوین. ( مجمل التواریخ و القصص ) . موسی گفت : من چیزی ندارم که کاوین دهم. شعیب گفت : کاوین او خواهم که تو هشت سال مزدوری کنی. ( تاریخ بلعمی ) .
... [مشاهده متن کامل]
که بی کاوین اگر چه پادشاهی
ز من برنایدت کامی که خواهی.
نظامی.