کاولی

لغت نامه دهخدا

کاولی. [ وُ] ( ص نسبی ) از اهل کابل. ( ولف ). کابلی :
ز بستی و از لشکر کاولی
ز گردان شمشیرزن زابلی.
فردوسی.
|| بمعنی لولی. ( غیاث ) ( از مصطلحات ). کولی. رجوع به کولی شود.

فرهنگ فارسی

ابراهام ( ابراهیم ) شاعر انگلیسی ( و. لندن ۱۶۱۸ - ف. ۱۶۶۷م . ) .
( صفت ) منسوب به کاول . ۱ - از مردم کاول کابلی . ۲ - کولی لولی غریب اشمار .

فرهنگ عمید

= کابلی

گویش مازنی

/kaavoli/

پیشنهاد کاربران

درزبان لکی به معنی غربتی
از قدیمی ترین اقوام ایران در ناحیه شمال و شمال شرق خوزستان تا جنوب لرستان که در شاهنامه فردوسی با نام زابلستان و کابلستان شناخته می شوند و اولین صنعتگران و تولید کنندگان آهن در جهان بودند و کاوه آهنگر منسوب به این قوم است.
به زبان کردی اورامی
کاولی= ویران
کاولی= ادم که زیاد حرف می زند
کلمه ی کولی در استان گیلان وشهر رشت بالحجه گیلکی بصورت سکون کاف و ( و ) به صورت حرف ( o ) یا همان حرف پانزدهم حروف انگلیسی و اعراب مد روی ( و ) تلفظ میشود اما کولی در موسیقی گامی است که کولی مینور تلفظ
...
[مشاهده متن کامل]
میشود به معنای گام موسیقی اقوامی که زندگی و اثاثیه و بار و به شان روی کول شان است. کول می تواند به معنای شانه های انسان باشد. و گام کولی با این تلقی کاملا ساز گار خواهد بود. کما اینکه کلمات لحجه رشتی با روسی در آمیخته است. با تشکر از بزرگان.

نام نوعی اسب ایرانی

بپرس