فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
کاوش کردن، تفحص کردن، غور و بررسی کردن
سوراخ کردن، حفر کردن، کاوش کردن
کاوش کردن، سروگوش آب دادن، بادقت نگاه کردن، فضولانه نگاه کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن
کندن، کاوش کردن، فرو کردن
خوراک دادن، کاوش کردن، پی علف گشتن
کاوش کردن، اکتشاف کردن، سیاحت کردن، پیگردی کردن
کاوش کردن، پرسه زدن، با میخ نوک تیز فشار دادن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تحقیق کردن، جستجو کردن
پالیدن