لغت نامه دهخدا
- روانکاو ؛ کسی که از روی اصول علم روانشناسی درون اشخاص را مطالعه کند. رجوع به روانکاو شود.
- کنجکاو ؛ بسیار جستجو کننده. کسی که بدقت در امری بررسی کند. ریزبین. دقیق. رجوع به کلمه کنجکاو شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کاونده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): کنجکاو، روان کاو.
۳. (صفت ) (فیزیک ) =مقعر
* کاوکاو: [قدیمی] کاوش، جستجو، تفحص، تجسس: تنگ شد عالم بر او از بهر گاو / شورشور اندر فکند و کاو کاو (رودکی: ۵۳۸ ).
مقدار پولی که هر یک از بازیکنان در هر دور از قمار می گذارند.
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:مقعر
wikijoo: کاو
مترادف ها
سوراخ، غار، غول، مغاره، کاو، مجوف کردن
کار، کاو
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
این تونل غار تاریکی شما چه صیغه ی هست ؟
از نظر من کاویدن غارتون رو برای شوگرددیتون بنالید
خدا روزیتون رو جای دیگه برسونه
زیرا مهره سوخته ی بیش نیستید
از نظر من کاویدن غارتون رو برای شوگرددیتون بنالید
خدا روزیتون رو جای دیگه برسونه
زیرا مهره سوخته ی بیش نیستید
کاو اصل خویش را بلا میکند
به دنبال کاوش خود
قاشینماغی توتوب از بی کسی
دیگه تله تو جواب نمیده
به دنبال کاوش خود
قاشینماغی توتوب از بی کسی
دیگه تله تو جواب نمیده
کاو یعنی اصل خویش
این دقاقة تا جوکر سال را به اسم خود ثبت نکنه گورش رو نمیکنه
داد میزنه فرو رفتگی مشخصه مثل زن خیابونی خودش رو لو میده
این دقاقة تا جوکر سال را به اسم خود ثبت نکنه گورش رو نمیکنه
داد میزنه فرو رفتگی مشخصه مثل زن خیابونی خودش رو لو میده
کاویدنت دیدن هیچ گوهی نیستن که ولت کردن حالا داد بزن بگو بیاین بکاوید
کاوش واس کاویدنم نیست
کاوش واس کاویدنم نیست
مهره جلون رو خیلی وقته سوزوندی خودت هم سوزوندی زغالت داد میزنه خیابونی هستی صدا میزنی دیدی سوراخت بغیر گوشت پیر گوشت خوشمزه نپخته 😅 عاقل باشه داری با زنانگیت خودت رو بدجور افشا میکنی
سرش رو دیدی بیا 😈
مهره سوخته
انفاق قائل شدم زغال خطابت کردم 😄
سرش رو دیدی بیا 😈
مهره سوخته
انفاق قائل شدم زغال خطابت کردم 😄
از مصدر کافتن به معنی فرورفتگی
فکر کنم در کردی به معنی غار باشه
که به عربی هم رفته شده کهف
در انگلیسی هم cave است
فکر کنم در کردی به معنی غار باشه
که به عربی هم رفته شده کهف
در انگلیسی هم cave است
کاو=درزبان های ایرانی به معنای //کاوش وجستجو وکاویدن //می باشد .
کاو =آیینه ی مقعر ، نوعی آیینه .
کاو =درزبان لکی به معنای //رنگ آبی //است .
کاو =آیینه ی مقعر ، نوعی آیینه .
کاو =درزبان لکی به معنای //رنگ آبی //است .
آینه ی کوژ: آینه ی مُحدَّب.
آینه ی کاو: آینه ی مُقعَّر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )
آینه ی کاو: آینه ی مُقعَّر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )
کاو از مقعر و گود شده میاد
کاویدن. . . زمین را کندن و قعر و گود کرده برای یافتن چیزی
Cave=غار. . سوراخ
Cage=قفس
کجاوه=چیز قفس مانند روی شتر
Case=چیزی جعبه مانند همانند قفس
کاسه=ظرفی گود مانند
. . . .
کاویدن. . . زمین را کندن و قعر و گود کرده برای یافتن چیزی
Cave=غار. . سوراخ
Cage=قفس
کجاوه=چیز قفس مانند روی شتر
Case=چیزی جعبه مانند همانند قفس
کاسه=ظرفی گود مانند
. . . .
کسی کاو طریق تواضع رود
کند بر سریر شرف سلطنت
کند بر سریر شرف سلطنت
کاویدن به معنای کندن و جست و جو کردن و رسیدن به درون یا عمق چیزی است.
برای جست و جو باید کند و حفاری کرد.
فسیرو فی الارض یعنی در درون و اعماق زمین جست و جو و کاوش کنید.
برای جست و جو باید کند و حفاری کرد.
فسیرو فی الارض یعنی در درون و اعماق زمین جست و جو و کاوش کنید.
کاو در زبان لکی به معنی رنگ آبی و گاها متمایل به کبود گفته میشه
هرکسی کاو دور ماند اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
همریشه و هم معنای انگلیسی cave
هوالعلیم
کاو : مخففِ که او
کاو : تفحص ؛ تجسّس ؛ جستجو ؛ کاوُش؛. . . .
کاو : گود ؛ فرورفته ؛ تو خالی ؛مقعّر ؛ متضاد گوژ ؛ برآمده؛محدّب؛. . . .
کاو : مخففِ که او
کاو : تفحص ؛ تجسّس ؛ جستجو ؛ کاوُش؛. . . .
کاو : گود ؛ فرورفته ؛ تو خالی ؛مقعّر ؛ متضاد گوژ ؛ برآمده؛محدّب؛. . . .
جسور
متضاد: بزدل
متضاد: بزدل
مخففِ که او
پستو
مقعر
فرو رفته . مقعر
مقعر.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)