کاهلی کردن


معنی انگلیسی:
idle

لغت نامه دهخدا

کاهلی کردن. [ هَِ ک َ دَ] ( مص مرکب ) تن آسانی کردن. تنبلی کردن :
ایزد پیام داد ترا: کاهلی مکن
در کار، اگر تمام شنودستی آن پیام.
ناصرخسرو.
کاهلی کردند تا مرا بضرورت باز باید گشت. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تنبلی کردن : [ گر چه بیرون ز رونق نتوان خورد در طلب کاهلی نباید کرد ] . ( گلستان ) ۲ - سستی کردن ناتوان بودن .

پیشنهاد کاربران

بپرس