کامه کار

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) کامروا کامران . ۲ - سعید سعادتمند خوشبخت : [ در چرند اب تبریز بشرف سجد. شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند ] . ۳ - موفق . ۴ - عشرت طلب عیاش . ۵ - ( اسم ) جانور شکاری ( سباع و طیور ) . ۶ - ( صفت ) مطبوع ذایقه : [ شیرینیها ی گوناگون و شیراز های نظیف و ریچار های لطیف و کامه ای کامکار ... ] . ( ترجم. محاسن اصفهان )

پیشنهاد کاربران

بپرس