کامروایی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) تمتع. کامیابی و برخورداری و رسیدن به آرزو. ( ناظم الاطباء ). پیروزی و غلبه و خوشبختی : شادیش باد وکامروایی و مهتری پایندگی سعادت و پیوستگی ظفر.فرخی.بی خدمت و بی جهد به نزد ملک شرق کس را نبود مرتبت و کامروایی.منوچهری.نی ، گوشه و کنجی و کتابی بر عاقل بهترز بسی گنج و بسی کامروایی.انوری.
رسیدن بارزو و امیال کامیابی مقابل نا کامی : [ ... بزرگ منش بود اندر کامروا یی ] . ( مقدم. شاهنام. ابو منصور عبدالرزاق . هزار. فردوسی )