لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کام کسی را راندن ؛ روا ساختن آرزوی وی. برآوردن کام او :
بدو گفت یزدانت گوید همی
که از من بخواه آنچه جوید همی
که ما قصه حاجتش خوانده ایم
هم اندر زمان کام وی رانده ایم.
؟
بدو گفت یزدانت گوید همی
که از من بخواه آنچه جوید همی
که ما قصه حاجتش خوانده ایم
هم اندر زمان کام وی رانده ایم.
؟