کامد

لغت نامه دهخدا

کامد. [ م ِ ] ( ع ص ) دردمند دل و اندوهگین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بیمار دل شده بسبب اندوه سخت. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به کَمَد و کُمدَة شود. سخت اندوهگین. ترشروی و مهموم. ( یادداشت مؤلف ). دل افکار.

فرهنگ فارسی

دردمند دل و اندوهگین

پیشنهاد کاربران

بپرس