کام و ناکام. [ م ُ ] ( ق مرکب ) کام ناکام : بکام و ناکام از بهر زاد راه دراززمین بزیر کفت زیر گام بایدکرد.ناصرخسرو.ببین تا چون بود حالت سرانجام که باید رفت از این جا کام و ناکام.ناصرخسرو.گر بازدهی وام او بخوشی ورنه بستاند بکام و ناکام.ناصرخسرو.رجوع به کام ناکام شود.
خواسته و ناخواستهکام و ناکام : مراد و نامراد . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص382 ) .+ عکس و لینک