خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی ، کام جوید همی.
فردوسی.
گهی نام جست اندر آن گاه کام جوان بد جوان وار برداشت گام.
فردوسی.
کام خود از بخت خود نیابد هرگزهرکه ز خلق جهان نجوید کامت.
مسعودسعد.
کام جوئیم و نپرسیم خبر از فرسنگ زانکه این است همه ره روش باخطران.
سنائی.
خاقانی از این طالع خود کام چه جوئی کو چاشنی کام به کامت نرسانید.
خاقانی.