برگرفت از لبش بزور و بزر
همه کامی که می توان برداشت.
اوحدی.
|| کام برداشتن و برگرفتن ، آن است که چون طفل متولد شود قابله بانگشت عسل کام او بردارد و زُقَّه در حلقش بریزد و بناگوش کردن نیز گویند. ( آنندراج ) : برداشته آسمان ز خون کام مرا
کرده ست چنین بزرگ اندام مرا
خون خوردن من چنانکه در طفلی بود
پستان بدهن شیشه ٔحجام مرا.
محمد سعید اشرف ( از آنندراج ).