کالینگْوود، رابین جورج (۱۸۸۹ـ۱۹۴۳)(Collingwood, Robin George)
کالینگْوود، رابین جورج
فیلسوف و تاریخ نگار انگلیسی. در لیک دیستریکت به دنیا آمد و در دو حوزۀ تاریخ رُم و فلسفه فعالیت کرد. در ۱۹۱۲ در کالج پمبروکِ آکسفورد به تدریس مشغول شد و در ۱۹۳۴ در آن دانشگاه به مقام استادی فلسفه رسید. در آغاز فعالیتش به ایدئالیسم گرایش داشت و به برادلی و کروچه بیشتر علاقه مند بود تا به راسل یا مور که قرائت های سرسری آن ها از فیلسوفان تاریخی آزرده خاطرش می کرد. بررسی های تاریخی اش علاقۀ فراوانی به کوشش در فهم و تعبیر گذشته در او ایجاد کرد، فعالیتی که آن را در پیوند با فهم و تعبیر ما از خویشتن خویش می دید. این فهم حاصل نظریه پردازی نیست بلکه از طریق شناسایی همدلانۀ مسئله، آن سان که در گذشته بر فاعل عمل و اندیشه پدیدار شده و باز تعریف اندیشه هایی را در پی داشته است، به دست می آید. کالینگوود بعضی مضامین اندیشۀ ویتگنشتاین متأخر را قبل از او مطرح کرد و نشان داد که معنای جملات محصول مسائل و پرسش های عملی است که این جملات راه حل های آن ها را فراهم می کند. او بر این نکته تأکید کرد که امر پیشاتجربی مقولۀ تاریخی متغیر است و تردیدهایی بر آن وارد است و به ویژه بر این نظر هگل تأکید ورزید که مردمان ذاتاً خود را در وهلۀ نخست به عنوان اعضای جماعات می شناسند و نه به عنوان افراد خودکفا و بی نیاز از دیگران. این امر اول شخص مفرد و ممتاز در فلسفۀ ذهن را منتفی می کند. کالینگوود در اواخر فعالیتش در جستار در مابعدالطبیعه (۱۹۴۰) از سنخیت کامل مابعدالطبیعه و تاریخ دفاع کرد. موضوع ویژۀ مابعدالطبیعه مطالعۀ توصیفی پیش فرض های مطلق اندیشه و علم یک عصر خاص است. کالینگوود و کروچه دو شخصیت مهم در پروراندن نظریۀ فرانمایی در فلسفۀ هنر به شمار می آیند. از آثار اوست:آینۀ اندیشه (۱۹۲۴)؛ اصول هنر (۱۹۳۸)؛اندیشۀ تاریخ (۱۹۴۶).
کالینگْوود، رابین جورج
فیلسوف و تاریخ نگار انگلیسی. در لیک دیستریکت به دنیا آمد و در دو حوزۀ تاریخ رُم و فلسفه فعالیت کرد. در ۱۹۱۲ در کالج پمبروکِ آکسفورد به تدریس مشغول شد و در ۱۹۳۴ در آن دانشگاه به مقام استادی فلسفه رسید. در آغاز فعالیتش به ایدئالیسم گرایش داشت و به برادلی و کروچه بیشتر علاقه مند بود تا به راسل یا مور که قرائت های سرسری آن ها از فیلسوفان تاریخی آزرده خاطرش می کرد. بررسی های تاریخی اش علاقۀ فراوانی به کوشش در فهم و تعبیر گذشته در او ایجاد کرد، فعالیتی که آن را در پیوند با فهم و تعبیر ما از خویشتن خویش می دید. این فهم حاصل نظریه پردازی نیست بلکه از طریق شناسایی همدلانۀ مسئله، آن سان که در گذشته بر فاعل عمل و اندیشه پدیدار شده و باز تعریف اندیشه هایی را در پی داشته است، به دست می آید. کالینگوود بعضی مضامین اندیشۀ ویتگنشتاین متأخر را قبل از او مطرح کرد و نشان داد که معنای جملات محصول مسائل و پرسش های عملی است که این جملات راه حل های آن ها را فراهم می کند. او بر این نکته تأکید کرد که امر پیشاتجربی مقولۀ تاریخی متغیر است و تردیدهایی بر آن وارد است و به ویژه بر این نظر هگل تأکید ورزید که مردمان ذاتاً خود را در وهلۀ نخست به عنوان اعضای جماعات می شناسند و نه به عنوان افراد خودکفا و بی نیاز از دیگران. این امر اول شخص مفرد و ممتاز در فلسفۀ ذهن را منتفی می کند. کالینگوود در اواخر فعالیتش در جستار در مابعدالطبیعه (۱۹۴۰) از سنخیت کامل مابعدالطبیعه و تاریخ دفاع کرد. موضوع ویژۀ مابعدالطبیعه مطالعۀ توصیفی پیش فرض های مطلق اندیشه و علم یک عصر خاص است. کالینگوود و کروچه دو شخصیت مهم در پروراندن نظریۀ فرانمایی در فلسفۀ هنر به شمار می آیند. از آثار اوست:آینۀ اندیشه (۱۹۲۴)؛ اصول هنر (۱۹۳۸)؛اندیشۀ تاریخ (۱۹۴۶).
wikijoo: کالینگوود،_رابین_جورج_(۱۸۸۹ـ۱۹۴۳)