کالیده موی

لغت نامه دهخدا

کالیده موی. [ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) شَعَث.اشعث. شعثاء. آشفته و ژولیده موی : رسول علیه السلام اشعث و اغبر و کالیده موی و گردناک... ( تفسیرابوالفتوح رازی ج 2 ص 191 ). رسول صلوات اﷲ علیه چنین کالیده موی گردزده می آید و ما جامه ها درپوشیم. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). و او مردی بود سیاه و کالیده موی ، مویها در هوا شده. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 605 ).

فرهنگ فارسی

( کالیده مو ی ) ( صفت ) کسی کع دارای مویی آشفته و در هم و ژولیده باشد : [ بدرستی که پادشاهان ( . ) بهشت هر کالیده موی باشد که او را دو جام. کهنه بیش نباشد ] . ( فردوس المرشدیه )

پیشنهاد کاربران

بپرس