کالمهل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ک (۱۴۷۸ بار)
مهل (۶ بار)

«مُهْل» (بر وزن قفل) به گفته بسیاری از مفسران و ارباب لغت، فلز مذاب و گداخته است، و به گفته بعضی دیگر همچون «راغب» در «مفردات»، به معنای «تفاله و دُردیّ ته نشین شده روغن» است، که چیزی است بسیار نامطلوب، ولی معنای اول مناسب تر به نظر می رسد.
آرامی، عجله نکردن. «مَهَلَ فی عَمَله مَهْلاً: عَمَلَهُ بِالسَّکینَةِ وَالرِفْقِ وَ لَمْ یُعَجِل» تمهیل و امهال به معنی مهلت دادن است. . به کفار مهلت بده مهلت کمی در باره شان عجله نکن، منتظر تدبیر خدا و جریان امر خدا باش مثل . «رُوَید» به معنی قلیل است طبرسی و زمخشری گفته‏اند آمدن دو فعل برای تأکید و تبدیل فعل برای دفع تکرار است. به نظر المیزان تمهیل برای تدریج و امهال مقید دفعی بودن است و لذا امهال با رویداً مقید شده یعنی امهال توأم با قلت است که بلافاصله عذاب می‏رسد(ترجمه آزاد) پس منتظر باش و عجله نکن و چون وعده فرا رسید فقط کمی درنگ کن.
. . . این لفظ سه بار بیشتردر قرآن مجید نیامده است آنرا ته مانده روغن زیتون، آهن و مس مذاب و غیره گفته‏اند، ظاهراً مراد از آن در آیات فلز مذاب است یعنی: روزی که آسمان همچون مس گداخته شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس