کالف

لغت نامه دهخدا

کالف. [ ل ِ ] ( اِخ ) قلعه ای است استوار به کنار جیحون. ( منتهی الارب ). همانند شهری است و تا بلخ 18 فرسخ فاصله دارد و ادیب الکالفی منسوب بدانجاست.( از معجم البلدان ) : نامه ها نسخت کردند سوی امیرک بیهقی که پیش از لشکر بیاید. بکتکین و دبیری آخر سالار را مثال داد تا بکالف و زم بباشند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360 ). و بر آن بود که عطفی کند بر جانب کالف تا راه آموی گیرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 232 ). بروزگار سالف در حدود کالف مردی بود لشکری پیشه. ( سندبادنامه ص 102 ). منبع این جیحون از... بر حدود بدخشان بگذرد... و از سوی قبادیان همچنین آبها بدو پیوندد و به حدود بلخ بگذرد و بترمذ آید، آنگاه به کالف ، آنگاه بزم ، آنگاه به آمو تا بخوارزم رسد. ( تاریخ جهانگشا چ قزوینی حاشیه ج 2 ص 108 ). و پهنای جیحون بدینجا ( در مقابل کالف ) سه هزار گام باشد و دور باروش سه هزار گام است. آب و هوای آن سالم است و میوه های خوب و فراوان دارد. ( نزهةالقلوب چ دبیرسیاقی ص 192 ).

فرهنگ فارسی

قلعه ای بود بزرگ بمثابه شهری واقع در میان بلخ و جیحون .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
الف (۲۲ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)

دانشنامه عمومی

کالف در ایالت بادن - وورتمبرگ در کشور آلمان واقع شده است. [ ۱]
شهرهای Latsch و وایدا ( تورینگن ) خواهرخوانده های کالف هستند.
عکس کالفعکس کالفعکس کالفعکس کالفعکس کالف
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

مسعودی گوید رود امویه را نیز رود کالف می نامیدند وعند الفرس على ما فی کتاب السکیکین أن کیخسرو کان قبله على الملک جده لأبیه، وهوکیکاووس ولم یعلم ممن هو ولم یکن لکیخسرو عقب؛فجعل الملک فی لهراسف، وهؤلاء القوم
...
[مشاهده متن کامل]
کانوا یسکنون بلخ، وکانت دار مملکتهم، وکان یدعی نهر بلخ وهو جیحون بلغتهم کالف، وکذلک یسمیه کثیر من أعاجم خراسان فی هذا الوقت بهذا الاسم

بپرس