کالجار

لغت نامه دهخدا

کالجار. ( اِ مرکب ) به لغت گیلان بمعنی کارزار است. ( برهان ). چه «لام » به «را» تبدیل شود و «جیم » به «زا». ( از آنندراج ). جنگ و جدال. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ).کارزار. کالیجار. رجوع به کالیجار به کارزار شود.

کالجار. ( اِ مرکب ) مزرعه برنج. ( از برهان ) ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). مزرعی که در آن شلتوک کارند. ( آنندراج ). کالیجار. رجوع به شالی زار در همین لغت نامه شود.

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - کارزار، حرب . ۲ - مزرعة برنج ، برنجزار.

فرهنگ عمید

=کالنجار

پیشنهاد کاربران

بپرس