کالانوس

لغت نامه دهخدا

کالانوس. ( اِخ ) نام حکیم هندی که جزو ملتزمین اسکندر به ایران آمد و در پارس ناخوش شد و بنا به سنتی که بین حکمای هند بود که ناخوشی بدن را بد میدانستند اقدام بخودکشی کرد. از قرار نوشته های آریان خودکشی این حکیم هندی زمانی که اسکندر در تخت جمشید بود روی داد.اسکندر با اصرار بسیار، حکیم مزبور را راضی کرد جزوملتزمین او گردد و او را به ایران آورد. آریان گوید: که او در پارس ناخوش شد و چون نمیخواست ، قواعد پرهیز را رعایت کند، از اسکندر خواست مانع نشود که او باستقبال مرگ رود پیش از آنکه سوانحی او را بترک عادات اولیه مجبور دارد. اسکندر در بادی امر راضی نمیشد ولی بعد چون دید که کالانوس مصر و مبرم است از ترس اینکه مبادا طور دیگر خود را بکشد خواهش او را پذیرفت.آریان وصف سوختن او را چنین کند: اسبی از ایلخی اسکندر آوردند که کالانوس بر آن نشیند ولی او از شدت ضعف نتوانست این کار کند و آن را به لی زی ماخوس که یکی از مریدانش بود داد. بعد او را به تخت روانی نشاندند و این اشیاء را با او حرکت دادند. عطریاتی برای پاشیدن بشعله های آتش ، یک دست لباس ارغوانی جامهایی از زرو سیم و قالیهای گرانبها، این کبکبه را دسته هایی ازپیاده و سوار مشایعت کردند. اشیاء را برده بودند که در آتش افکنند ولی کالانوس آنها را با قالی ها در میان نظار تقسیم کرد بعد او با طمأنینه و وقار به طرف خرمن هیزم رفت و در حضور تمامی سپاه ببالای آن برآمد پس از آن هیزم را آتش زدند و با وجود اینکه شعله ها او را از هر طرف احاطه کردند حکیم هندی همچنان که خوابیده بود حرکتی نکرد. ( از ایران باستان ج 2 ص 1877 ).

فرهنگ فارسی

نام حکیم هندی

دانشنامه عمومی

کالانوس ( یونانی باستان: Καλανὸς ) [ ۱] ( در حدود ۳۹۸–۳۲۳ پیش از میلاد ) ؛ یک زاهد نیمه عریان[ ۲] [ ۳] [ ۴] [ ۵] در دوران هند باستان و فیلسوفی از تاکسیلا بود، [ ۶] به همراه اسکندر مقدونی به ایران آمد و بعد از اینکه رنجور و ناتوان شد، ترجیح داد که به جای عجز و ناتوانی به سوی مرگ برود و در برابر اسکندر و لشکریان او بر بالای تلی از آتش رفت و سوخت و مرد. دیودور سیسیلی او را کارانوس ( یونانی باستان: Κάρανος ) می نامید. [ ۷]
بنابر منابع یونانی، او هنگام سوختن بدنش هیچ صدا و حرکتی که ناشی از درد باشد، از خود بروز نداد. او قبل از مردن، با تعدادی از سربازان یونانی که شاگرد او بودند، خداحافظی کرد ولی با اسکندر خداحافظی نکرد. او به اسکندر گفت که او را در بابل ملاقات خواهد کرد و به طرز شگفت آوری، اسکندر در سال بعد در بابل درگذشت. [ ۸]
کالانوس اهل تاکسیلا بود و زندگی زاهدانه ریاضت واری را گذراند. [ ۹]
برخی دانش پژوهان اظهار داشته اند که کالانوس یک برهمین بود. [ ۲] [ ۶] برخی از پژوهش های غربی قدیمی بر این اشاره دارد که کالانوس پیرو آیین جین بود ولی پژوهش های جدید، به خاطر اینکه زاهدان پیرو آیین جین به خاطر اعتقاد به آهیمسا از خودآزاری عمدی و استفاده از آتش برای این کار منع شده اند، این نظریه را رد می کنند. علاوه بر این، تاکسیلا و گندهارا مرکز هندوئیسم و بودیسم بود و به هیچ وجه، آیین جین در آنجا وجود نداشت. [ ۶]
بر اساس نگاشته پلوتارک، هنگامی که کالانوس برای اولین بار به حضور اسکندر فراخوانده شد «بدون ملایمت از اسکندر خواست لباس های خود را درآورد و برهنه حرفهای او را بشنود، در غیر این صورت حتی اگر از طرف خود ژوپیتر هم آمده باشد، یک کلمه هم با او صحبت نخواهد کرد. »[ ۱۰] کالانوس هدایای اگرانبهایی را که از طرف اسکندر به او پیشکش شده بود رد کرد و گفت امیال انسانی با این چنین هدایایی قانع نمی شود. زاهدان نیمه عریان اعتقاد داشتند، حتی اگر اسکندر آنها را به قتل برساند «آنها از تن جسمانی کنونی که با گذر عمر به ورطه رنج و پریشانی افتاده است رها می شوند و به یک زندگی بهتر و کامل تری رهسپار می شوند. »
انی سیکریتوس[ ۱۱] نمایندهٔ اسکندر، با چند زاهد نیمه عریان به تبادل افکار پرداخت و نظر اسکندر، به دیدگاه آنها دربارهٔ فلسفه یونان جلب گردید، در حالی که آنها به طور کلی نگاه مساعدی به فلسفهٔ یونان داشتند اما آنها را به خاطر ترجیح دادن رسوم بر طبیعت و خودداری از دست برداشتن از پوشیدن لباس، مورد انتقاد قرار دادند. [ ۹]
عکس کالانوس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس