لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
کالار؛ این کلمه یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی کال و آر می باشد.
کال به مفهوم میوه ی نارس و در حال رشد و آر به مفهوم انرژی و نیرو و قدرت.
اصطلاح کالار شدن به مفهوم تنومند شدن و قوی شدن می باشد. به بُز و قوچ تنومند که جوان باشد نیز کالار گویند. مرتبط با کلمه ی کَلْهُر و کالاهاری که به مفهوم رودخانه ی وحشی با جریان و سرعت آب زیاد می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر این کلمه به شرح زیر می باشد؛
کالیوْ؛ برگرفته از کلمه ی خالی به معنا و مفهوم تُهی و میان دار.
اصطلاح میوه ی کال، یعنی میوه ای که هنوز پُر نشده و نرسیده است.
به مسیر عبور جریان آب هم که در سطح زمین شکاف ایجاد کرده و خالی کرده باشد و آب نداشته باشد کال گویند. اصطلاح کالشور در نمک زارها و کویرهای ایران بسیار نام گذاری گردیده است. کلمه کالیمانی و کالیمانجارو نیز مرتبط با این مفهوم می باشد.
کلمه ی کالیبر نیز به لوله تفنگ که گلوله در آن حرکت می کند گویند. کلمه کُلْت نیز مرتبط با همین راسته ی مفهومی می باشد.
اصطلاح کالیبره کردن نیز به مفهوم لقّی گیری در صنعت، یک اصطلاح رایج می باشد.
اصطلاح کالیمبا در هنر موسیقی نیز به نوعی ساز که دارای جعبه تو خالی با تیغه هایی نصب شده بر روی آن گفته می شود.
اصطلاح کالِج با ترجمه و برگردان دانشکده و آموزشگاه و کلمه ی کالچر با نگارش culture با ترجمه و برگردان فرهنگ و تمدن و سلول به مفهوم یک کار نرم افزاری و فکری و آموزشی یا پُر نمودن تفکر برای ساختن فرهنگ، ترجمه سلول نیز یک ترجمه موازی و غیرانطباقی برای کلمه ی کالچر می باشد.
کلمه و اصطلاح کِلْک شکردار نیز به نِی تو خالی که داخلش شیره ای شیرین دارد گویند.
اصطلاح کَلَک زدن نیز به مفهوم جیب بری و خالی کردن و فریب دادن یک اصطلاح رایج امروزی می باشد.
اصطلاح کَلَکْ هم که روی آب می اندازند به مفهوم قایق و تَشتَکی تو خالی که روی آب قرار بگیرد مفهوم دارد.
کلمه ی کالبد به معنی غالب، کلمه ای مرتبط که در یک جایگاه کاربردی دیگر با ترجمه ی جسد در حال استفاده امروزی می باشد.
اصطلاح کالون یا گالون به مفهوم پیت و دَبّه و یا پارچ در حال استفاده امروزی می باشد.
کلمه ی کالری یا گالری تحت عنوان پوشه و پوشاندن یا فولدر به مفهوم فضایی برای پُر کردن و گالری ماشین نیز اصطلاح رایج قابل استفاده در زمان ما می باشد. حتی کلمه کالری که واحد سنجش حرارت و گرما و انرژی می باشد مرتبط با این مفهوم می باشد.
میانکاله ؛ این کلمه نیز یک کانسپت کلامی با دو مفهوم موازی در یک کلمه می باشد. تحت عنوان نام شهر و مکانی که در میان یک کال قرار گرفته باشد.
کالسکه؛ نوعی از گاری که دارای یک فضای درون دار باشد.
حرف ک قابل تبدیل به حرف خ در قوانین کلمات است. این دو حرف با توجه به نزدیک بودن محل صدور آوایشان قابل تغییر در کلمات می باشند. مثل مکان و خانه. مثل کروش و خروش یا کورشید و خورشید و فراوان از این دست کلمات.
کلمه ی خَلْته و خِلار به مفهوم کیسه ی کوچک و بزرگ نیز مرتبط با مفهوم خالی بودن و فضا داشتن می باشد. البته کلمه ی خَلته برای اشیاء کوچک و سنگین و خِلار برای چیزهای سبک و پر حجم مثل پنبه و کاه در حال استفاده ی امروزی نیز می باشد.
از زاویه ی قانون تلاطم و چرخش و پخته شدن حروف و تغییر شکل حروف در پاتیل کلمات مرتبط با کلمه ی کَوَلْ نیز می باشد. اصطلاح کور و کَوَل نیز به صورت فیزیکی در اندام انسان در حال استفاده و به صورت معنایی به انسانهای نادان اطلاق می شود. در قنات ها و صنعت فاضلاب نیز اصطلاح کَوَل گذاری یا گلوگذاری برای جلوگیری از ریزش دیواره ی چاه نیز یک اصطلاح رایجی می باشد.
اصطلاح باغ کولیدن نیز در زمانی استفاده می شود که باغبان مسیر عبور آب را با بیل در جوب بخواهد تمیز کند و خالی از چیزهای زائدی که مسیر آب را در جوب بند می آورد کند.
گالیله یا کالیله و کالیستنس ؛ صفتی برای انسان های دانشمند که به مرحله ای از علم می رسند که متوجه نادانی و کال بودن خود می شوند. انسان هایی که مانند یک میوه ی کال که دائماً در حال پُر کردن خود می باشند و دائماً در حال یادگیری و علم آموزی و تشنه ی علم هستند.
کالیسون؛ نوعی شیرینی سنتی فرانسوی به مفهوم شیرینی یا کلوچه و کیکی که با ادویه ها و مغزها، کوله و کلاسش پُر شده باشد.
کالیسَر؛ این کلمه به نوعی دیگر به ریخت کیاسر خودمان می باشد. و مفهوم این کلمه اشاره به جای بلندی مانند کوه و صخره دارد که مُشرف به یک دَرّه و روخانه و کال باشد.
کوکاکولا ؛ به مفهوم کوک کننده ی کول انسان. یا انرژی زا و نیرو بخش. کول از زاویه قانون مصوت ها و ذات حرف ( و ) مرتبطه با کوله پشتی که زاد و توشه ای در آن ذخیره شود می باشد.
کالیگولا؛ مرتبط و قابل تبدیل به کلمه ی کالی کول به مفهوم کسی که کوله اش خالی از چیزی باشد و برای انسان های کم خرد و نادان و سفیه و قصی القب استفاده می شود. این کلمه صفتی برای انسان های بسیار بی رحم و خونریز می باشد.
کالا؛ با توجه به ذات تعالی گونه و آوایی حرف ( آ ) در وسط و انتهای این کلمه، به مفهوم فرآورده و محصول با کیفیت . یعنی محصولی که کال نیست بلکه کالا شده است. مانند میوه ی کالی که هنوز نرسیده باشد ولی با کول شدن کوله ی آن کالا گردیده باشد یعنی به محصولی با کیفیت تبدیل شده باشد که بتوان آن را به بازار ارائه داد.
اگر از قانون مُصَوِّت ها هم به این کلمه ورود کنیم کلماتی از قبیل کَل کال کول کیل کوله کیله، باز هم حوزه ی مفاهیم را گسترده تر می کند.
کال به مفهوم میوه ی نارس و در حال رشد و آر به مفهوم انرژی و نیرو و قدرت.
اصطلاح کالار شدن به مفهوم تنومند شدن و قوی شدن می باشد. به بُز و قوچ تنومند که جوان باشد نیز کالار گویند. مرتبط با کلمه ی کَلْهُر و کالاهاری که به مفهوم رودخانه ی وحشی با جریان و سرعت آب زیاد می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر این کلمه به شرح زیر می باشد؛
کالیوْ؛ برگرفته از کلمه ی خالی به معنا و مفهوم تُهی و میان دار.
اصطلاح میوه ی کال، یعنی میوه ای که هنوز پُر نشده و نرسیده است.
به مسیر عبور جریان آب هم که در سطح زمین شکاف ایجاد کرده و خالی کرده باشد و آب نداشته باشد کال گویند. اصطلاح کالشور در نمک زارها و کویرهای ایران بسیار نام گذاری گردیده است. کلمه کالیمانی و کالیمانجارو نیز مرتبط با این مفهوم می باشد.
کلمه ی کالیبر نیز به لوله تفنگ که گلوله در آن حرکت می کند گویند. کلمه کُلْت نیز مرتبط با همین راسته ی مفهومی می باشد.
اصطلاح کالیبره کردن نیز به مفهوم لقّی گیری در صنعت، یک اصطلاح رایج می باشد.
اصطلاح کالیمبا در هنر موسیقی نیز به نوعی ساز که دارای جعبه تو خالی با تیغه هایی نصب شده بر روی آن گفته می شود.
اصطلاح کالِج با ترجمه و برگردان دانشکده و آموزشگاه و کلمه ی کالچر با نگارش culture با ترجمه و برگردان فرهنگ و تمدن و سلول به مفهوم یک کار نرم افزاری و فکری و آموزشی یا پُر نمودن تفکر برای ساختن فرهنگ، ترجمه سلول نیز یک ترجمه موازی و غیرانطباقی برای کلمه ی کالچر می باشد.
کلمه و اصطلاح کِلْک شکردار نیز به نِی تو خالی که داخلش شیره ای شیرین دارد گویند.
اصطلاح کَلَک زدن نیز به مفهوم جیب بری و خالی کردن و فریب دادن یک اصطلاح رایج امروزی می باشد.
اصطلاح کَلَکْ هم که روی آب می اندازند به مفهوم قایق و تَشتَکی تو خالی که روی آب قرار بگیرد مفهوم دارد.
کلمه ی کالبد به معنی غالب، کلمه ای مرتبط که در یک جایگاه کاربردی دیگر با ترجمه ی جسد در حال استفاده امروزی می باشد.
اصطلاح کالون یا گالون به مفهوم پیت و دَبّه و یا پارچ در حال استفاده امروزی می باشد.
کلمه ی کالری یا گالری تحت عنوان پوشه و پوشاندن یا فولدر به مفهوم فضایی برای پُر کردن و گالری ماشین نیز اصطلاح رایج قابل استفاده در زمان ما می باشد. حتی کلمه کالری که واحد سنجش حرارت و گرما و انرژی می باشد مرتبط با این مفهوم می باشد.
میانکاله ؛ این کلمه نیز یک کانسپت کلامی با دو مفهوم موازی در یک کلمه می باشد. تحت عنوان نام شهر و مکانی که در میان یک کال قرار گرفته باشد.
کالسکه؛ نوعی از گاری که دارای یک فضای درون دار باشد.
حرف ک قابل تبدیل به حرف خ در قوانین کلمات است. این دو حرف با توجه به نزدیک بودن محل صدور آوایشان قابل تغییر در کلمات می باشند. مثل مکان و خانه. مثل کروش و خروش یا کورشید و خورشید و فراوان از این دست کلمات.
کلمه ی خَلْته و خِلار به مفهوم کیسه ی کوچک و بزرگ نیز مرتبط با مفهوم خالی بودن و فضا داشتن می باشد. البته کلمه ی خَلته برای اشیاء کوچک و سنگین و خِلار برای چیزهای سبک و پر حجم مثل پنبه و کاه در حال استفاده ی امروزی نیز می باشد.
از زاویه ی قانون تلاطم و چرخش و پخته شدن حروف و تغییر شکل حروف در پاتیل کلمات مرتبط با کلمه ی کَوَلْ نیز می باشد. اصطلاح کور و کَوَل نیز به صورت فیزیکی در اندام انسان در حال استفاده و به صورت معنایی به انسانهای نادان اطلاق می شود. در قنات ها و صنعت فاضلاب نیز اصطلاح کَوَل گذاری یا گلوگذاری برای جلوگیری از ریزش دیواره ی چاه نیز یک اصطلاح رایجی می باشد.
اصطلاح باغ کولیدن نیز در زمانی استفاده می شود که باغبان مسیر عبور آب را با بیل در جوب بخواهد تمیز کند و خالی از چیزهای زائدی که مسیر آب را در جوب بند می آورد کند.
گالیله یا کالیله و کالیستنس ؛ صفتی برای انسان های دانشمند که به مرحله ای از علم می رسند که متوجه نادانی و کال بودن خود می شوند. انسان هایی که مانند یک میوه ی کال که دائماً در حال پُر کردن خود می باشند و دائماً در حال یادگیری و علم آموزی و تشنه ی علم هستند.
کالیسون؛ نوعی شیرینی سنتی فرانسوی به مفهوم شیرینی یا کلوچه و کیکی که با ادویه ها و مغزها، کوله و کلاسش پُر شده باشد.
کالیسَر؛ این کلمه به نوعی دیگر به ریخت کیاسر خودمان می باشد. و مفهوم این کلمه اشاره به جای بلندی مانند کوه و صخره دارد که مُشرف به یک دَرّه و روخانه و کال باشد.
کوکاکولا ؛ به مفهوم کوک کننده ی کول انسان. یا انرژی زا و نیرو بخش. کول از زاویه قانون مصوت ها و ذات حرف ( و ) مرتبطه با کوله پشتی که زاد و توشه ای در آن ذخیره شود می باشد.
کالیگولا؛ مرتبط و قابل تبدیل به کلمه ی کالی کول به مفهوم کسی که کوله اش خالی از چیزی باشد و برای انسان های کم خرد و نادان و سفیه و قصی القب استفاده می شود. این کلمه صفتی برای انسان های بسیار بی رحم و خونریز می باشد.
کالا؛ با توجه به ذات تعالی گونه و آوایی حرف ( آ ) در وسط و انتهای این کلمه، به مفهوم فرآورده و محصول با کیفیت . یعنی محصولی که کال نیست بلکه کالا شده است. مانند میوه ی کالی که هنوز نرسیده باشد ولی با کول شدن کوله ی آن کالا گردیده باشد یعنی به محصولی با کیفیت تبدیل شده باشد که بتوان آن را به بازار ارائه داد.
اگر از قانون مُصَوِّت ها هم به این کلمه ورود کنیم کلماتی از قبیل کَل کال کول کیل کوله کیله، باز هم حوزه ی مفاهیم را گسترده تر می کند.
در مهاباد اصفهان یعنی بز ماده ی یک ساله
کالار/ k�l�r : بز دو، سه ساله
مانند: می گوید یک بزغاله کالار و یک کله قند بس شان است.
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند: می گوید یک بزغاله کالار و یک کله قند بس شان است.
کلیدر
محمود دولت آبادی