أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی )
یا شاید بجرم و گناهم مکافات کردى
یا شاید بجرم و گناهم مکافات کردى
ریشه کلمه:کَفَیَ.
بردن به باب مفاعله:
کافَیَ ( ماضی ) که اعلال به قلب گشته می شود کافَی.
یُکافِیُ ( مضارع ) که اعلال به اسکان گشته می شود یُکافِی.
مُکافیَه ( مصدر ) که اعلال به قلب گشته می شود مُکافاة
... [مشاهده متن کامل]
اگر فعل های ناقص را به باب مفاعله برده شوند:
در ماضی حرف عله به الف تبدیل می شود ( اعلال به قلب ) ، در مضارع حرکت حرف عله حذف می گردد ( اعلال به اسکان ) در مصدر حرف عله به الف تبدیل می شود زیرا حرکت پیش از حرف عله فتحه است.
کافیتنی یعنی مکافات کردی مرا.
بردن به باب مفاعله:
کافَیَ ( ماضی ) که اعلال به قلب گشته می شود کافَی.
یُکافِیُ ( مضارع ) که اعلال به اسکان گشته می شود یُکافِی.
مُکافیَه ( مصدر ) که اعلال به قلب گشته می شود مُکافاة
... [مشاهده متن کامل]
اگر فعل های ناقص را به باب مفاعله برده شوند:
در ماضی حرف عله به الف تبدیل می شود ( اعلال به قلب ) ، در مضارع حرکت حرف عله حذف می گردد ( اعلال به اسکان ) در مصدر حرف عله به الف تبدیل می شود زیرا حرکت پیش از حرف عله فتحه است.
کافیتنی یعنی مکافات کردی مرا.