کافور خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از زایل شدن رجولیت. ( برهان ) ( مجموعه مترادفات ص 284 ). || کنایه از ترک مردانگی. نامرد شدن : چو با لشکر فور کردم نبردز مردانگی فور کافور خورد.نظامی.
( مصدر ) ۱ - اکل کافور ۲ - زایل شدن قو. رجولیت ( زیرا کافور قاطع باه است . تحف. حکیم مومن ) : [ چو با لشکر فور کردم نبرد ز مردانگی فور کافور خورد ] . ( نظامی )