جهان ز آتش تیغها تافته
دل که ز بانگ یلان کافته.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
همه خسته و مانده و تافته زبس تشنگی کام و لب کافته.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
چو باران نبودی جگر تافته بدندی لب از تشنگی کافته.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
یلان را جگر بد ز کین تافته شده بانگ سست و لبان کافته.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
|| جستجو و تفحص کرده. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || ترکانیده. ترکیده و آن را کفیده نیز گویند. ( آنندراج ).