کافتن

لغت نامه دهخدا

کافتن. [ ت َ ] ( مص ) شکافتن. ترکاندن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ج 2 ص 251 ). دریدن. چاک کردن. ( ناظم الاطباء ) :
همی بست از گرد تک چشم مهر
همی کافت از شیهه گوش سپهر.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
کفتن. کافتیدن. غاچ دادن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کندن : گرد اردوی خود خندق کافتند. ( تاریخ شاهی احمد یادگار ص 138 ).
شنیدم که روزی زمینی بکافت
عظام زنخدان پوسیده یافت.
سعدی.
|| کاویدن. جستجو کردن. تجسس و تفحص نمودن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بحث. ( نصاب ). || تفتیش. ( نصاب ). لیکن میان شکافتن و کاویدن فرقی هست زیرا شکافتن بریدنی باشدبدرازی و کاویدن عمق پیدا کردن است در زمین. ( برهان ) ( آنندراج ). || سوراخ کردن. ( ناظم الاطباء ) :
سپاه آن صدفها همی کافتند
به خروار در و گهر یافتند.
( گرشاسب نامه ).
- موی کافتن ؛ مجازاً به غور مطلبی رسیدن.نیک دقت کردن :
که او در سخن موی کافد همی
به تاریکی اندر شکافد همی.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( کافت کافد خواهد کافت بکاف کافنده کافته ) ۱ - شکافتن : [ بر آن لشکر از کین ببارید مرگ همی کوفت گرز و هم کافت ترگ ] . [ اسدی ) ۲ - کندن : [ گرد اردوی خود خندق کافتند ] . ( تاریخ شاهی . احمد یادگار ) ۳ - جستو کردن کاویدن . ۴ - بحث کردن . ۵ - تفتیش کردن . ۶ - سوراخ کردن : [ سپاه آن صدفها همی کافتند بخر وار در و گهر یافتند ] .

فرهنگ معین

(فْ تَ ) [ په . ] (مص م . ) دریدن ، چاک کردن ، ترکانیدن .

فرهنگ عمید

۱. شکافتن، چاک دادن: سپاه آن صدف ها همی کافتند / به خروار درّ هر کسی یافتند (اسدی: ۱۲۵ ).
۲. سوراخ کردن.
۳. کندن، حفر کردن.

پیشنهاد کاربران

دکتر کزازی در مورد واژه ی " کافتن" می نویسد : ( ( کافتن ریخت گذرای" کفتن "است و به معنی شکافتن و از هم دریدن . ) )
( ( بکافت تهی گاه سرو سهی
نباشد مرو را ز درد آگهی ) )
یعنی پهلو و شکم رودابه را بشکافد.
...
[مشاهده متن کامل]

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص ۴۴۶ )
همان تو که می دانیم رستم از طریق سزارین به دنیا آمده است این اولین سزارینی است که در شاهنامه بدان اشاره شده است. زال به دستور سیمرغ به رستم شراب داده و او را مست می کند تا موع عمل جراحی و شکافتن شکم درد آن را احساس نکند ( نگارنده )

بپرس