بدان زایند مردم تا که میرند
بدان کارند تا بکنند دارا.
؟ ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
چون با شعرا مرد بکاود و ستیزدچون بر کس و کون زن خود کارد کیکیز.
؟ ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
اگر گل کارد او صد برگ ابا زیتون زبخت اوبر آن زیتون و آن گلبن بحاصل خنجک و خار است.
خسروی.
سواران جهان را همی داشتندو ورزیگران ورز می کاشتند.
فردوسی.
بهنگام شادی درختی مکارکه زهر آورد بار اوروزگار.
فردوسی.
چو خسرو به بیداد کارد درخت بگردد از او پادشاهی و بخت.
فردوسی.
جام نبید گیری عیش لطیف خواهی مال حلال جویی شاخ کمال کاری.
منوچهری.
بر دوزخ اورنگش ماهی بنگاردعود و بلسان بویش در مغز بکارد.
منوچهری.
تو گفتی هوا لاله کارد همی ز پولاد بیجاده باردهمی.
اسدی.
نگر بخود چه پسندی جز آن بخلق مکن چو ندروی بجز از کشته هر چه خواهی کار.
ناصرخسرو.
هر چه کاری بدروی و هر چه گویی بشنوی.سنایی.
نکو گفت این سخن دهقان به نمرودکه کشتن دیر باید کاشتن زود.
نظامی.
هر جا که روی دو گاو کارند و خری خواهی تو به مرو باش و خواهی به هری.
( اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابوسعید ).
دوستان عیب و ملامت مکنیدکانچه خود کاشته باشم دروم.
سعدی ( طیبات ).
بکاشتند و بخوردند و کاشتیم و خورندچو بنگری همه برزیگران یکدگریم.
؟
- امثال :دیگران کاشتند و ما خوردیم ، ما میکاریم دیگران بخورند. ( از امثال و حکم و دهخدا ).
|| برگشتن و برگردانیدن. ( برهان ) . برگشتن و برگردانیدن غیر معروف و آن را بیشتر بتقدیم باء و راء و کاف فارسی برگاشت و برگاشتن گویند یعنی برگشت. ( انجمن آرا )( آنندراج ). و رجوع به «گاشتن » در حرف گاف فارسی از همین لغت نامه شود. || رو گردانیدن و برگردانیدن. ( ناظم الاطباء ). به این معنی نیز مصحف «گاشتن »است در ترکیباتی نظیر «سر از... گاشتن » و «برگاشتن روی ». || کنایه از نومید شدن هست چنانکه کسی چیزی طلبد و نخواهد که بدو دهند گویند کاشته اند.( آنندراج ). ناامید کردن و مأیوس کردن. ( ناظم الاطباء ).بیشتر بخوانید ...