کاسه و کوزه افلاک شکستن دارد
چند بیهوده دل اهل هنررا شکند.
صائب.
ای کز سر سبلتت رئیسی پیداست از کاسه و کوزه ات خسیسی پیداست
گر در شب دیجور نقاب اندازی
از چهره تو نشان پیسی پیداست.
رهی شاپور ( از آنندراج ).
- کاسه و کوزه را بسر کسی شکستن ؛ با بی گناهی او همه تقصیرها را بدو نسبت کردن. ( امثال و حکم دهخدا ) و رجوع به کاسه کوزه شود.