کاسه تن

لغت نامه دهخدا

کاسه تن.[ س َ / س ِ ت َ ] ( ص مرکب ) کنایه از کسی است که از جمیع حیثیات و قابلیتها بی بهره باشد. || کنایه از مرده و میت آدمی هم هست. ( برهان ) :
نالان رباب از بس زدن هم کفچه سر هم کاسه تن
چوبین خرش زرین رسن ، بس تنگ میدان بین در او.
خاقانی.
|| مردم گوژپشت را نیز گویند. ( برهان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس