کاسته

/kAste/

معنی انگلیسی:
depressed, subtrahend

لغت نامه دهخدا

کاسته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) کم شده و کاهیده. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) :
ای جای جای کاسته بی خوبی
باز از تو جای جای فزایسته.
دقیقی.
یکی در فزونی دل آراسته
ز کمّی دل دیگری کاسته.
فردوسی.
ز لشکر فرستادن و خواسته
شود بیگمان کار ما کاسته.
فردوسی.
یکی پاسبان بد بدین خواسته
دل و جان از افزون شدن کاسته.
فردوسی.
- کاسته شدن. کم شدن و نقصان یافتن. || زیان یافتن و کاهیده شدن ، کوتاه شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - کم شده کاهیده تقلیل یافته نقصان پذیرفته مقابل افزوده فزایسته : [ ای جای جای کاسته بیخوبی باز از تو جای جای فزایسته ] . ( دقیقی ) ۲ - مفروق .

فرهنگ عمید

کاهیده، کم شده.

مترادف ها

subtrahend (اسم)
کاسته، مفروق، عددی که از عدد دیگر کسر میشود

diminished (صفت)
تقلیل یافته، کاسته، کاهیده

پیشنهاد کاربران

کاسته=خود را باختن. نیمه جان شدن. وحشت زده شدن
اهل کِشتی از مهابت کاسته
نعره واویل ها برخاسته
معنی: اهل کشتی از بیم و ترس، کاملاً خود را باخته بودند و نعره های واویلا، واویلایِ آنها به آسمان می رسید.
کاسته در پهلوی کاستگ kāstag بوده است.

بپرس