لغت نامه دهخدا
- کاسبی کردن ؛ تجارت و کسب کردن.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
حرفه، داد و ستد، تجارت، بنگاه، کار و کسب، کاسبی، سوداگری
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مُشتریِ جاهل؛ بهترین کاسبیِ برای کاسب حیله گر ومُتَقَّلِّب هست.
ومشتری أحمق ( مُتظاهر به دانائی وتخصُّص وزرنگی ) ؛ بزرگترین فاجعه ، ومعضل لاینحل، برای کاسب مُنصِف ومُتخصص هست.
ومشتری أحمق ( مُتظاهر به دانائی وتخصُّص وزرنگی ) ؛ بزرگترین فاجعه ، ومعضل لاینحل، برای کاسب مُنصِف ومُتخصص هست.
سوداگری، بازرگانی