کازود. ( اِ ) مقراض. ( منتهی الارب ). قیچی. دوکارد: قص الشعر؛ به کازود ( گازود ) برید موی را. ( منتهی الارب ). مقراض و قیچی. ( منتهی الارب ). در منتهی الارب آمده است : قطاع ککتاب ؛ کازود و کارد. مقطع کمنبر؛ افزار بریدن و کازود و مانند آن. قاطع؛ کازود و کارد. و همچنین در معنی مقراض آمده است کازود و کارد و در حاشیه در کلمه قطاع این عبارت هست : کازود مقراض باشد. این کلمه در جهانگیری و برهان و لغت نامه های دیگر نیست و تصور میرود مؤلف منتهی الارب «دوکارد» را که بمعنی مقراض است بغلط «کازود» یا «گازود» خوانده است .