دیکشنری
مترجم
بپرس
کاریز کن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
کاریزکن. [ ک َ ] ( نف مرکب ) مقنی و کاونده. ( ناظم الاطباء ). کمانه. کومش. قَناء. کاریزگر.
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که کاریز کند آنکه قنات حفر کند مقنی کاریز گر .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها