کاریز کن

لغت نامه دهخدا

کاریزکن. [ ک َ ] ( نف مرکب ) مقنی و کاونده. ( ناظم الاطباء ). کمانه. کومش. قَناء. کاریزگر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که کاریز کند آنکه قنات حفر کند مقنی کاریز گر .

پیشنهاد کاربران

بپرس