کارگیر
/kArgir/
لغت نامه دهخدا
- کارگیر بنا ؛ سنگی که بدان چیزی بنا میکنند. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) ۱ - کسی که بکاری می پردازد آنکه مباشر کاری شود . ۲ - سنگ محکم یا ستون سنگی استواری که در ساختن عمارت بکار برند . یا کار گیر بنا . سنگی محکم که بدان ساختمانی بنا کنند . ۳ - نوعی پارچ. درشت و ستبر . ۴ - سرداب زیر زمین . ۵ - غار کهف . ۶ - گنبد .
مترادف ها
مقاطعه کار کفن ودفن، جواب گو، کارگیر
متعهد، مقاطعه کار کفن ودفن، جواب گو، کارگیر، عزیمت کن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کارگیر = مفعول ( در دستور زبان ) = چیزی است که کار بروی او انجام میشود و او آن کار و اثر او را " میگیرد"، بزبان دیگر گیرنده ی کار است.
صفت مفعولی = زاب کارگیری
اسم مفعول = نام کارگیر
صفت مفعولی = زاب کارگیری
اسم مفعول = نام کارگیر