کارورز

/kArvarz/

مترادف کارورز: کارآموز، تازه کار، نوچه، کارکن، کارگر

معنی انگلیسی:
intern, intern(e), trainee

لغت نامه دهخدا

کارورز. [ کارْ وَ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) کارقبول کننده. کارگر :
یکی کارورز و دگر گرزدار
سزاوار هر کس پدید است کار.
فردوسی.
|| دانشجویی که امتحان مسابقه را گذرانده و در بیمارستان بدستور سرپزشک کار میکند. ( فرهنگستان ).

فرهنگ فارسی

کار آموز، کسی که مشغول آموختن یاتمرین کردن کاری است
کارگر
( صفت ) ۱ - آنکه بکاری اشتغال دارد کار کن کار گر : [ یکی کار ورز و دگر گرز دار سزا وار هر کس پدیدست کار ] . ۲ - دانشجوی پزشکی که امتحان مسابقه را گذرانده در بیمارستان بدستور سر پزشک کار میکند انترن

فرهنگ معین

(وَ ) (ص فا. ) ۱ - آن که به کاری اشتغال دارد، کارکن . ۲ - دانشجوی پزشکی که در بیمارستان به دستور سرپزشک کار می کند، انترن .

فرهنگ عمید

١. = کارآموز
۲. [قدیمی] پیشه گر، صنعتگر.

مترادف ها

intern (اسم)
انترن، کار ورز، پزشک مقیم بیمارستان

پیشنهاد کاربران

بپرس