کارواندر
لغت نامه دهخدا
کارواندر. [ کارْ / رِ دَ ] ( اِخ ) دهی از مرکز دهستان کارواندر بخش خاش شهرستان زاهدان. 65 هزارگزی جنوب باختری خاش. کنار شوسه خاش به ایرانشهر. کوهستانی و گرمسیر مالاریائی و دارای 200 تن سکنه است. آب از رودخانه دارد. محصول آن غلات و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت است. راه شوسه و پاسگاه ژاندارمری و دبستان و تلفن امتحان خط تلگراف دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
فرهنگ فارسی
دهی از مرکز دهستان کارواندر بخش خاش
پیشنهاد کاربران
کلمه کارواندر از دوقسمت �کاروان� �در� ساخته شده
و از دیر زمان مکان اتراق موقتی کاروان ها بوده است
بخش� کاروان� به همان منعی کاروان است
ولی بخش �در� به زبان مردم این منطقه به معنی خارج شدن یا بیرون شدن یا گذشتن است
... [مشاهده متن کامل]
و چون کاروان ها در این منطقه بخاطر داشتن آب زلال و پاک شب ها اتراق میکردند و صبح زود از این مکان خارج می شدند ، اسم این منطقه را کارواندر گذاشتند
کارواندر : یعنی مکانی که کاروان ها از آنجا خارج می شدند
و از دیر زمان مکان اتراق موقتی کاروان ها بوده است
بخش� کاروان� به همان منعی کاروان است
ولی بخش �در� به زبان مردم این منطقه به معنی خارج شدن یا بیرون شدن یا گذشتن است
... [مشاهده متن کامل]
و چون کاروان ها در این منطقه بخاطر داشتن آب زلال و پاک شب ها اتراق میکردند و صبح زود از این مکان خارج می شدند ، اسم این منطقه را کارواندر گذاشتند
کارواندر : یعنی مکانی که کاروان ها از آنجا خارج می شدند