کاروان راندن ؛ سوق دادن کاروان. حرکت دادن کاروان. روانه ساختن کاروان :
همایش همی گفت کای ساروان
نخست از کجا رانده ای کاروان ؟
فردوسی.
چنین گفت : این بار و این کاروان
همی راندم تیز با ساروان.
فردوسی.
همی بار کردند و چیزی نماند
سبک نیکدل کاروان ها براند.
فردوسی.
همایش همی گفت کای ساروان
نخست از کجا رانده ای کاروان ؟
فردوسی.
چنین گفت : این بار و این کاروان
همی راندم تیز با ساروان.
فردوسی.
همی بار کردند و چیزی نماند
سبک نیکدل کاروان ها براند.
فردوسی.