کارها

جدول کلمات

افعال

مترادف ها

relation (اسم)
شرح، علاقه، وابستگی، طرز برخورد، نسبت، رابطه، نقل قول، ارتباط، مناسبت، خویش، خویشاوند، کارها

relational (صفت)
شرح، وابستگی، ارتباط، کارها، رابطه ای، وابسته به نسبت یا خویشی

فارسی به عربی

علاقة

پیشنهاد کاربران

اشغال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ شُغْل و شُغُل و شَغَل. ( منتهی الارب ) ( مؤید الفضلاء ) . شغلها. ( غیاث ) . کارها :
ای خواجه بزرگ گر اشغال نی ترا
برگیر جاخشوک و برو می درو حشیش.
دقیقی.
مردم. . . بامداد نخست برای او [ خیزران ] رفتندی بسلام و سعی کردندی در اشغال مردم گزاردن. ( مجمل التواریخ والقصص ) . که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی مینمودم. ( کلیله و دمنه ) .
...
[مشاهده متن کامل]

اعمال
افعال، امور
Jobs
امور

بپرس