کارند

لغت نامه دهخدا

کارند. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بهمئی گرمسیر بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان واقع در 23هزارگزی شمال باختری لک لک ، مرکز دهستان و 12هزارگزی خاور شوسه سلطان آباد. کوهستانی و گرمسیر است ، دارای 80 تن سکنه ، آب آن از چشمه ، محصول آن غلات و پشم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آن قالی بافی و جاجیم بافی و پارچه بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان بهمئی گرمسیر شهرستان بهبهان

پیشنهاد کاربران

در کارند: کار ند : معنی، به کار و تلاش مشغول هستند.
معنی دیگر، به تلاش و کوشش مشغول هستند.

بپرس