کارلوس کاستاندا یا کارلُس سزار سالوادُر آرانا کاستانیِدا ( به اسپانیایی: Carlos César Salvador Arana Castañeda ) ( زاده ۲۵ دسامبر ۱۹۲۵ پرو - درگذشته ۲۷ آوریل ۱۹۹۸ ) نویسنده پرطرفدار آمریکایی کتاب های شمن باوری بود.
... [مشاهده متن کامل]
دوازده کتاب وی به ۱۷ زبان ترجمه گردیده و ۸ میلیون نسخه فروش داشته اند که جنجال و توجه فراوانی در میان علاقه مندان به فلسفه و مردم شناسی را برانگیخته است. او در آغاز با تکیه بر آموزه های دون خوان در سال ۱۹۶۸ یک سری کتاب نوشت که آموزه های او را در شمنیزم توصیف می کردند. این کتاب ها که به زبان خودش روایت شده اند مربوط به تجربیاتی است که وی تحت آموزش های یک سرخپوست یاکی یا مرد دانا به نام دن خوآن ماتئوس به دست آورد. دوازده کتاب او با بیش از ۸ میلیون نسخه به ۱۷ زبان دنیا فروخته شده است. منتقدان می گویند که آن ها داستان هایی تخیلی اند در حالی که حامیان کاستانیِدا ادعا می کنند اتفاقات ذکر شده در کتاب های او حقیقی یا دست کم آثار فلسفی ارزشمندی هستند و شیوه هایی را برای بالا بردن سطح آگاهی به خصوص در زمینه عرفان ( خودشناسی ) ارائه می دهند. کاستانیِدا در سال ۱۹۷۳ از انظار عمومی خارج شد تا بیش تر بر رشد درونی خود کار کند. او در یک خانه بزرگ با سه نفر که به هم سفران آگاهی موسوم بودند زندگی می کرد. آن ها کسانی بودند که آماده قطع روابط خود با خانواده و حتی تغییر نام بودند. کاستانیِدا مؤسسه کلییر گرین را تأسیس کرد. این مؤسسه مروج تنسگریتی بود؛ که یک رویه سنتی در تولتک و دربردارنده تمرین های قدرتمند معنوی است.
سه کتاب اول کاستاندا - آموزه های دون خوان، راه دانش سرخپوست یاکی، حقیقتی دیگر، و سفر به ایختلان - در حالی به رشته تحریر درآمد که وی در دانشگاه کالیفرنیا، لُس آنجلس ( UCLA ) دانشجوی رشته مردم شناسی بود. او این کتاب ها را ثبت حقایقی در توصیف روابط شاگرد و معلمی خویش با مرد دانا - دون خوان ماتئوس، که سرخپوستی از نواحی شمالی مکزیک بوده است - می داند. به کاستاندا بر مبنای شرحی که بر این کتاب ها نوشته بود از جانب دانشگاه UCLA که در آن زمان مشغول تحصیل در مقطع لیسانس بود دکترای افتخاری در رشته مردم شناسی اهدا شد. در سال ۱۹۷۴ چهارمین کتاب او به نام افسانه های قدرت منتشر شد. این کتاب با پرش کاستاندا از بالای صخره به سمت اعماق به پایان می رسد که نشانه پایان یافتن شاگردی وی ( در مکتب ) نزد دون خوان ماتئوس است. شهرت و محبوبیت کاستاندا در میان عموم با انتشار کتاب های بعدی همچنان ادامه یافت. او در کتاب های خود به زبان اول شخص، رویدادهایی را شرح می دهد که به مواجهه وی با ماتئوس و دنباله روی از او در سال ۱۹۶۰ انجامید. تجارب کاستانداا در این ملاقات ها، الهام بخش آثاری بود که به خاطر آن ها معروف شده است. کاستاندا می گوید ساحر ( ماتئوس ) برای او جایگاه ناگوال یا رهبری یک گروه روشن بینان را بر جای گذاشته است. او از اصطلاح ناوال برای تأکید بر این موضوع استفاده می کند که نشان دهنده بخشی از ادراک که هنوز در حیطه ناشناخته قرار دارد برای انسان قابل دسترسی است؛ و از این طریق تلویحاً می گوید برای گروه روشن بینان متصل به او دون خوان حکم رابطی میان آن ها و حیطه ناشناخته را داشته است. کاستاندا اغلب به این قلمرو ناشناخته به عنوان واقعیتی غیرمعمول اشاره کرده است طوری که نشان می دهد این حوزه به راستی یک واقعیت است، اما اساساً با وقایع عادی تجربه شدهٔ انسان متفاوت است. اصطلاح ناوال را انسان شناسان به معنای شمن یا جادوگر به کار می برند، یعنی کسی که می تواند به شکل یک حیوان یا به طور مجازی طی آدابی جادوگری یا شمنیزم یا مواد روان گردان ( به عنوان مثال، پیوت و تاتوره ) ، به فرمی دیگر تغییر شکل دهد.
... [مشاهده متن کامل]
دوازده کتاب وی به ۱۷ زبان ترجمه گردیده و ۸ میلیون نسخه فروش داشته اند که جنجال و توجه فراوانی در میان علاقه مندان به فلسفه و مردم شناسی را برانگیخته است. او در آغاز با تکیه بر آموزه های دون خوان در سال ۱۹۶۸ یک سری کتاب نوشت که آموزه های او را در شمنیزم توصیف می کردند. این کتاب ها که به زبان خودش روایت شده اند مربوط به تجربیاتی است که وی تحت آموزش های یک سرخپوست یاکی یا مرد دانا به نام دن خوآن ماتئوس به دست آورد. دوازده کتاب او با بیش از ۸ میلیون نسخه به ۱۷ زبان دنیا فروخته شده است. منتقدان می گویند که آن ها داستان هایی تخیلی اند در حالی که حامیان کاستانیِدا ادعا می کنند اتفاقات ذکر شده در کتاب های او حقیقی یا دست کم آثار فلسفی ارزشمندی هستند و شیوه هایی را برای بالا بردن سطح آگاهی به خصوص در زمینه عرفان ( خودشناسی ) ارائه می دهند. کاستانیِدا در سال ۱۹۷۳ از انظار عمومی خارج شد تا بیش تر بر رشد درونی خود کار کند. او در یک خانه بزرگ با سه نفر که به هم سفران آگاهی موسوم بودند زندگی می کرد. آن ها کسانی بودند که آماده قطع روابط خود با خانواده و حتی تغییر نام بودند. کاستانیِدا مؤسسه کلییر گرین را تأسیس کرد. این مؤسسه مروج تنسگریتی بود؛ که یک رویه سنتی در تولتک و دربردارنده تمرین های قدرتمند معنوی است.
سه کتاب اول کاستاندا - آموزه های دون خوان، راه دانش سرخپوست یاکی، حقیقتی دیگر، و سفر به ایختلان - در حالی به رشته تحریر درآمد که وی در دانشگاه کالیفرنیا، لُس آنجلس ( UCLA ) دانشجوی رشته مردم شناسی بود. او این کتاب ها را ثبت حقایقی در توصیف روابط شاگرد و معلمی خویش با مرد دانا - دون خوان ماتئوس، که سرخپوستی از نواحی شمالی مکزیک بوده است - می داند. به کاستاندا بر مبنای شرحی که بر این کتاب ها نوشته بود از جانب دانشگاه UCLA که در آن زمان مشغول تحصیل در مقطع لیسانس بود دکترای افتخاری در رشته مردم شناسی اهدا شد. در سال ۱۹۷۴ چهارمین کتاب او به نام افسانه های قدرت منتشر شد. این کتاب با پرش کاستاندا از بالای صخره به سمت اعماق به پایان می رسد که نشانه پایان یافتن شاگردی وی ( در مکتب ) نزد دون خوان ماتئوس است. شهرت و محبوبیت کاستاندا در میان عموم با انتشار کتاب های بعدی همچنان ادامه یافت. او در کتاب های خود به زبان اول شخص، رویدادهایی را شرح می دهد که به مواجهه وی با ماتئوس و دنباله روی از او در سال ۱۹۶۰ انجامید. تجارب کاستانداا در این ملاقات ها، الهام بخش آثاری بود که به خاطر آن ها معروف شده است. کاستاندا می گوید ساحر ( ماتئوس ) برای او جایگاه ناگوال یا رهبری یک گروه روشن بینان را بر جای گذاشته است. او از اصطلاح ناوال برای تأکید بر این موضوع استفاده می کند که نشان دهنده بخشی از ادراک که هنوز در حیطه ناشناخته قرار دارد برای انسان قابل دسترسی است؛ و از این طریق تلویحاً می گوید برای گروه روشن بینان متصل به او دون خوان حکم رابطی میان آن ها و حیطه ناشناخته را داشته است. کاستاندا اغلب به این قلمرو ناشناخته به عنوان واقعیتی غیرمعمول اشاره کرده است طوری که نشان می دهد این حوزه به راستی یک واقعیت است، اما اساساً با وقایع عادی تجربه شدهٔ انسان متفاوت است. اصطلاح ناوال را انسان شناسان به معنای شمن یا جادوگر به کار می برند، یعنی کسی که می تواند به شکل یک حیوان یا به طور مجازی طی آدابی جادوگری یا شمنیزم یا مواد روان گردان ( به عنوان مثال، پیوت و تاتوره ) ، به فرمی دیگر تغییر شکل دهد.