کارسنج

/kArsanj/

لغت نامه دهخدا

کارسنج. [ س َ ] ( نف مرکب ) کارآگاه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنکه کار را سنجد. آنکه جواب کار را نیک نگرد :
ز بسیاری راه و گنجی چنان
سخن راند با کارسنجی چنان.
نظامی ( از آنندراج ).
|| ( اِمرکب ) لفافه ای که زردوزان برای قماش سازند.

فرهنگ فارسی

کار آگاه
۱ - ( صفت ) آنکه اطراف و جوانب کاری را نیک در نظر گیرد کار آگاه : [ ز بسیاری راه و گنجی چنان سخن راند با کار سنجی چنان ] . ( نظامی ) ۲ - ( اسم ) لفافه ای که زرد و زان برای پارچه سازند .

فرهنگ عمید

۱. آن که کار را بسنجد و اطراف و جوانب آن را در نظر بگیرد.
۲. کارآگاه، کارآزموده: ز دشواری راه و گنجی چنان / سخن راند با کارسنجی چنان (نظامی۵: ۸۹۸ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس