شکر ایزد را که ما را خسرویست
کارساز و کاربین و کاردان.
فرخی.
دولت او در ولایت کارسازهیبت او بر رعیت پاسبان.
فرخی.
همه کارسازانت از کم و بیش نباید که ورزند جز کار خویش.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
ولیکن تو این کارساز اختران رابه فرمان یزدان حصار حصینی.
ناصرخسرو.
قلمی را که موی در سرماندکارساز دبیر نتوان یافت.
خاقانی.
چو اقبال شد شاه را کارسازبروشن جهان ره برون برد باز.
نظامی.
دیده بر بخت کار ساز نهادسر ببالین تخت باز نهاد.
نظامی.
بجز زن کسی کارسازش نبودبدیدار مردان نیازش نبود.
نظامی.
احمدبن عبدالعزیز در اول کار بغایت پسندیده سیرت و خوب خصال و کارساز و رعیت نواز بود. ( ترجمه محاسن اصفهان مافروخی ).شکر خدا که از مدد بخت کارساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست.
حافظ.
ساقی بیا که از مدد بخت کارسازکامی که خواستم ز خدا شد میسرم.
حافظ.
یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن گردد شمامه کرمش کارساز من.
حافظ.
و مصاحب و نائب و کارساز ابوالحسن ابوعلی بن نصربن سالم بوده است. ( تاریخ قم ص 221 ).|| ( اِخ ) باری تعالی. ( آنندراج ).از اسمهای خداوند عالم جل شانه. ( ناظم الاطباء ). نامی از نامهای الهی. خداوند متعال :
که ای دادگر داور کارساز
تو کردی مرا در جهان بی نیاز.
فردوسی.
زلیخا هم از روی عجز و نیازبنالید کای ایزدکارساز.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
یکی و بدو هر یکی را نیازیکایک همه خلق را کارساز.
نظامی.
جهان آفرین ایزد کارسازکه دارد بدو آفرینش نیاز.
نظامی.
لطیف کرم گستر کارسازکه دارای خلق است و دانای راز.
سعدی.
منم که دیده بدیدار دوست کردم بازچه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز.
حافظ.
بجان دوست که غم پرده بر شما ندردگر اعتماد بر الطاف کارساز کنید.
حافظ.