کارخانه

/kArxAne/

مترادف کارخانه: کارگاه، ماشین خانه، نگارخانه، نگارستان، آشپزخانه، مطعم، زرادخانه، قورخانه

معنی انگلیسی:
factory, mill, plant, work, workplace, concern, works, studio, or mechanism, housework

لغت نامه دهخدا

کارخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) دکان و حانوت و پیشه گاه و جائی که در آن پیشه و صنعتی را به انجام میرسانند. ( ناظم الاطباء ). آنجا که عده بسیاری کارگر به یک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن. معمل. دستگاه. دستگاه ماشین. کارگاه : نخجوان از اقلیم چهارم است... حقوق دیوانیش صد و سیزده هزار دینار است اجنان آن را کارخانه میخوانند جهت آنکه معدن آنجاست. ( نزهة القلوب ج 3 ص 89 ). و از برای کارخانه ها و حوضهای بزرگ و جایها که آب ازآن کشند و انبارات یعنی برکه ها. ( تاریخ قم ص 42 ).
دهان تیشه فرهاد شد بخون شیرین
هنوز مزد ازین کارخانه میطلبم.
صائب ( از آنندراج ).
عالیجاه ناظر بیوتات ، ریش سفید و صاحب اختیارکل سی و سه کارخانه بیوتات معموره و ریش سفید صاحبجمعان است. ( تذکرة الملوک چ 2 ص 12 ). آنچه بجهت اخراجات سالیانه هر کارخانه از نقد و جنس ، از قرار بر آورد مشرفان احتیاج داشته باشد، تفصیلی یا عریضه یی نوشته نزد ناظر بیوتات آورد. ( ایضاً ص 28 ). بابت آنچه کرکراقان به کارخانه آورده قبض بازیافت نمایند. ( ایضاً ص 66 ).
- امثال :
کار را از کارخانه باید آموخت . ( جامع التمثیل ).
|| مجموعه اسباب و چرخهای یک دستگاه : کارخانه ساعت ، کارخانه اتومبیل. || مطبخ بزرگ. || در اصطلاح بنایان ، خانه ای که در آن به بنائی مشغولند. || نگارخانه ، جای پرنقش :
از رنگ رنگ خانه که فرموده ای مرا
خانه ام ز کارخانه آذر نکوتر است.
خاقانی.
آن پری پیکر حصارنشین
بود نقاش کارخانه چین.
نظامی.
|| ( مجازاً ) دنیا. جهان. گیتی :
اینچنین کارخانه ای در دست
تو چنان خفته ای چه عذرت هست.
اوحدی.
فی الجمله اعتبار مکن بر دیار دهر
کاین کارخانه ای است که تغییر میکنند.
حافظ.
بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچوتوئی یا به فسق همچو منی.
حافظ.
در کارخانه ای که ره علم و عقل نیست
وهم ضعیف رای فضولی چرا کند.
حافظ.
نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس
بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست.
حافظ.
بنوک خامه رقم کرده ای سلام مرا
که کارخانه دوران مباد بی رقمت.
حافظ.
- امثال :
به کارخانه خدا نمیتوان دست برد. ( تداول عامه ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان واقع در ۳۲ کیلومتری جنوب غربی تویسرکان و ۱۱ کیلومتری کنار رودخانه تویسرکان جنوب راه شوسه تویسرکان به کرمانشاه جلگه و سردسیر ۵۹۳ تن سکنه آب از رودخانه قلقل رود محصول غلات انگور قلمستان لبنیات حبوبات و پنبه شغل زراعت و گله داری .
( اسم ) ۱ - جایی که در آن پیشهور و صنعتگر بکار خود پردازد دکان ۲ - محلی که عدهای کارگر برای تهی. شیئی کار کنند چه بوسیل. ماشین و چه بدون آن دستگاه کار گاه : [ عالیجاه ناظر بیوتات ریش سفید و صاحب اختیار کل سی و سه کارخان. بیوتات معموره و ریش سفیر صاحبجمعان است ] . ( تذکره الملوک ) ۳ - مجموع اسباب و اجزای یک دستگاه ماشین : کارخان. ساعت . ۴ - آشپز خان. بزرگ مطبخ عظیم . ۵ - خانهای که در آن ببنایی اشتغال دارند ۶ - جای پر نقش و نگار نگار خانه نگارستان کار خان. چین . ۷ - جهان گیتی دنیا ( غالبا [ این کار خانه ] گویند ) : [ نه من سبو کش این دیر رند سوزم و بس بسا سرا که در این کار خانه سنگ و سبوست ] . ( حافظ ) ۸ - قور خانه جبه خانه جمع : کار خانه ها کار خانجات یا کار خان. چین . ۳ یا کار خان. فلک . ۱ - دنیا جهان . ۲ - آسمان .
دکان و حانوت و پیشه گاه و جائی که در آن پیشه و صنعتی را بانجام میرسانند

فرهنگ معین

(نِ ) (اِمر. ) جایی که عدة بسیاری کارگر به صنعت یا پیشه ای مشغول هستند.

فرهنگ عمید

۱. ساختمانی که در آن به وسیلۀ ماشین آلات به تولید کالا می پردازند.
۲. [قدیمی] آشپزخانه.
۳. موتور: کارخانهٴ ساعت.
۴. [قدیمی، مجاز] کارگاه نقاشی یا جای پُرنقش: آن پری پیکر حصارنشین / بود نقاش کارخانهٴ چین (نظامی۴: ۶۵۹ ).
۵. [قدیمی، مجاز] دنیا، جهان، گیتی.
۶. [قدیمی] مجموعۀ آلات و ادوات جنگی.

دانشنامه عمومی

کارخانه (فیلم). کارخانه ( انگلیسی: The Factory ) فیلمی است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد.
جان کیوساک
جنیفر کارپنتر
دالاس رابرتس
مایکل تروینو
می ویتمن
سونیا والگر
ماکسیم روی
سیندی سمپسون
گری آنتونی ویلیامز
سنیا سولو
• مگینا توا
عکس کارخانه (فیلم)

کارخانه (وارهول). کارخانه ( به انگلیسی: The Factory ) نام استودیوی اندی وارهول در نیویورک بود، که طی سال های ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۴ در ۳ مکان مختلف قرار داشت. اولین استودیو در طبقه پنجم ساختمانی در شماره ۲۳۱ خیابان چهل و هفتم شرقی در میدتاون منهتن واقع بود. وارهول در سال ۱۹۶۸ آن مکان را ترک گفت و به طبقه ششم ساختمان دکر واقع در شماره ۳۳ یونیون اسکوئر نقل مکان کرد و تا سال ۱۹۷۳ در آنجا مستقر بود. سومین مکان استودیوی وارهول در شماره ۸۶۰ خیابان برادوی قرار داشت، برخلاف آن که فضای این استودیو بزرگتر بود اما وارهول فیلم های چندان زیادی در این مکان نساخت.
عکس کارخانه (وارهول)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

firm (اسم)
شرکت، کارخانه، تجارتخانه، موسسه بازرگانی

work (اسم)
فعل، کار، عملیات، چیز، وظیفه، سعی، ساخت، استحکامات، زحمت، شغل، زیست، کارخانه، نوشتجات، موثر واقع شدن، اثار ادبی یا هنری

mill (اسم)
ماشین، کارخانه، اسیاب

studio (اسم)
کارگاه، کارگاه هنری، کارخانه، هنرکده، پیشه گاه، اتاق کار

workhouse (اسم)
کارگاه، کارخانه، محل کار، اردوی کار

plant (اسم)
دستگاه، ماشین، نبات، کارخانه، گیاه، رستنی، نهال، ماشینالات کارخانه

factory (اسم)
کارخانه

manufactory (اسم)
کارگاه، کارخانه

housework (اسم)
کارخانه، خانه داری

فارسی به عربی

شرکة , طاحونة , عمل , مصنع , نبات

پیشنهاد کاربران

کارستان. [ رِ ] ( اِ مرکب ) کارسان. حکایت. تاریخ. ترجمه. شرح حال : هزاراسب را از آن [ از نامه گشتاسب ] خشم آمد و نامه کرد بگشتاسب در جواب او، و اندر آن پیغامها داد سخت تراز آنکه او نوشته بود و آنگاه کارستان ایشان بجائی رسید که هر دو لشکر بکشیدند. ( ترجمه طبری بلعمی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

خم زلف تو دام کفر و دین است
ز کارستان او یک شمه این است.
حافظ.
|| کاری کرد کارستان ؛ یعنی بسیار تغیر و تشدد و داد و فریاد کرد. || محل کار و جائی که در آن مشغول کار شوند. شهرکار. ( ناظم الاطباء ) .

شلوغ کاری چه میشه
کارخانه ؛ دکان و حانوت.
- || پیشه گاه و جایی که در آن پیشه و صنعتی را به انجام می رسانند. ( ناظم الاطباء ) .
- || دستگاه کیمیاگری و دواسازی. ( ناظم الاطباء ) .
- || جبه خانه یا قورخانه. ( ناظم الاطباء ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- || هر جایی که انجام کارهای عمومی در آن دایر باشد. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به کارخانه شود.

کارخانه ی فولاد
😃
در برخی شعر ها مجاز از دنیا هستش برای مثال:
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر/کاین کارخانه هم کم و بیش تغییر میکند
کارخانه=factory
کارخانه: [اصطلاح دامپروری] واحدهایی که به منظورجوجه کشی، تهیه فرآورده های لبنی، خوراک دام وطیوریامواداولیه، ساخت آنها احداث گردیده یامی گردند، دراین کتاب، کارخانه نامیده می شوند.

بپرس