کارجی

لغت نامه دهخدا

کارجی. ( اِخ ) دهی از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار، واقع در 240هزارگزی شمال خاوری جغتای سر راه شوسه عمومی سبزوار. جلگه ، معتدل. سکنه 374 تن. قنات دارد. محصول آنجا غلات ، تریاک ، کنجد، زیره. شغل اهالی زراعت ، کسب. راه : اتومبیل رو. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

کارجی. ( اِخ ) دهی از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور، 24هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا. کوهستانی ، معتدل ، سکنه آن 77تن. قنات دارد. محصول آنجا غلات ، تریاک. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

کارجی. ( اِخ ) دهی از دهستان بارمعدن ، بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. کوهستانی ، معتدل ، سکنه آن 76 تن.قنات دارد. محصول آنجا غلات ، تریاک. شغل اهالی زراعت مالداری. ابریشم بافی. راه مالرو. مزرعه اردلان جزء این ده احصا شده است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان بار معدن بخش سر ولایت سبزوار

پیشنهاد کاربران

بپرس